23/ مهر/ 90
امروز صبح بسختی بیدار شدی..اونقدر عجله کردم که جز لباسی که تنت بود یادم رفت لباس دیگه ای بردارم..خاله سهیلا نیومده بود و شما رفتی تو کلاس نی نی ها...اینم پارسا توچولو که مثل شما شیمیسته..بچه همکارمه... خواهرش درسا فقط چند ماهی از شما بزرگتره...خدا به مادرش کمک کنه با دوتا بچه اونم دست تنها.. این هم عکس رو دیوار مهد برای خالی نبودن عریضه... وقتیکه اومدم دنبالت تا بریم خونه...اولش چند تا عکس گرفتیم...همونطور که گفتم یادم رفته بود برات لباس بیارم و با همون لباس برگشتیم...عیبی نداره با ماشین خودمون میریم... محیا - محیا و محمد رضا بعد بغلت کردم تا بریم دم ماشی...