یا حسین
دیروز محیا رو بردم تو حموم بشورم. فشار آب خوب بود و حموم هم داغ. اما یهو فشارش کم شد و آب سردسرد. بابایی هم خونه نبود کمک کنه. نیمساعت من محیا رو به هر طریقی بود با همون یه تشت آب گرم نگهش داشتم. اصلا فکر چاره ای بنظرم نمیرسید. یهو دیدم محیا بطور ممتد میگه یا حسین یا حسین.. بهش گفتم محیا تو این شرایط فقط یا حسین گفتنمون مونده!! جواب داد: مانی اونقدر میگم یا حسین تا آب گرم بشه.. باورتون نمیشه به ده تا نرسید که فشار آب زیاد شد و آبگرمکن جون گرفت و فرستادمش بیرون و خودم نشستم تو حموم گریه کردم. آخه من ازین عادتها نداشتم. معمولا زیر لب به ائمه متوسل میشم. اما نمیدونم این بچه چی تو سرش گذشت.. اربعین هم کلی با پدرجون رفت سرخاک خاله ج...