و ادامه ماجرای مامان فهیمه سیندرلا
و امروز صبح همچنان سپهر گریه کنان از خاله منظر دفتر محیا رو میطلبید و میگفت مامان فهیمه منه . ماجرای سیندرلا که یادتونه. یادم باشه عکسشو بذارم و یه دونه هم برای سپهر بخرم.. و بالاخره پایان کار: دیروز با محیا رفتیم واسه سپهر یه دفتر سیندرلا خریدیم و امروز دادیم بهش. کلی ذوق زده شد و برش داشت و رفت تو کلاسش و مشغول نقاشی شد. و این چنین بود که مامان فهیمه رو از نق و نوق سرصبحی شنبه، نجات دادیم..دیگه تو کلاس دعوا بر سر دفتر مامان فهیمه نبود. خدا رو شکر.. ...