محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

وبلاگ نویس موفق

دیروز کلی بازدید کننده داشتیم رکورد زدیم... 150نفر (واقعی) !!! همراه با کلی نظر!!!!  .... لطفا نظر یادتون نره...   تازه مامانهای بهشتی بمن میگن وبلاگ نویس نمونه!!!! آخ جون!!!! ...
21 شهريور 1390

c3 یا c5

این قسمت ممکنه کمی جنبه تبلیغاتی هم داشته باشه...ولی دیدم شاید به درد مامانها بخوره خاله سولماز مامان پرنیا گوشی C5 داره.   من که میخواستم گوشی بخرم بهم گفت که گوشی خوبیه بخر. موقع خریدش، فروشنده که آشنا هم بود گفت C3 جدیدتره.   هم تاچه و هم تایپه!! دیدم قیمتش هم کمی گرونتره...گفتم ای ول همینو میخوام تا بزنم رو دست سولماز... دیروز که داشتیم باهم از بچه ها عکس مینداختیم دیدم با این بچه ها ی شیطون که همش در حال وو....ووول خوردن هستن اون با گوشیش تونست عکس خوب شکار کنه اما مال من حین حرکت محیا عین ارواح سفید و نا واضح میفته... سولماز که از فکر شوم من باخبر نبود اما خودم پیش خودم ضایع شدم و دیگ...
16 شهريور 1390

پستونک بای بای

بالاخره میتونم ادعا کنم که دیگه گذاشتیش کنار...ایشاله واسه همیشه...آفرین دختر نازم.. این چند روز همش میگفتی ممی کوش؟؟؟   تازه بابایی که زنگ زد گفتی: ممی بخر!!   با کمک خاله جون وحیده و بقیه هر کدوم ازین 7 خوان رو با موفقیت پشت سر میذارم...شیر مامی و پستونک که رفت کنار. میمونه پمپرس و شیشه شیر خشک که فعلا عجله ای واسش ندارم. آخه نمیتونی شیر معمولی بخوری و حساسیت داری... عکس پستونکهاتو که قبلا گذاشتم...آخریشو هم میذارم...اگه یادم بمونه و نتونم یواشکی ازش عکس بگیرم که نبینی.. این سفیده هم خیلی نو بود که زیر میز آرایش گمش کردی و من تازه پیداش کردم و حیفم اومد که نو مونده: این هم بیاد اونموقع ه...
15 شهريور 1390

نظر دخترخاله ها برای پست قبلی

  مرجان و مهرناز 12 شهريور 1390 ساعت : 12:42   سلام عسلم،اگه بدونی اوضاع خونه مادرجون بعد رفتنت چه جوری بود همه بغض کردندوقتی مامانت اونsmsروداد خیلیها گریه کردند حتی الان که داشتیم عکساتو میدیدیم اشک تو چشمامون جمع شد اما قول بده زودبیای ماهم تا اون موقع با عکسات سرگرم میشیم مرسی عزیزای خاله...اونقدر خودشو با مدادرنگیها سرگرم کرد تا فراموش کنه. باباش هم از جمله اش ناراحت شد... خوبه شما اونجا هستین. تا مدرسه ها باز بشه بیشتر به مادرجون سر بزنین ...
12 شهريور 1390

باران

تقدیم به دختر نازم: بیا با من،  نترس از غرش رعد و نام باران  دو دستت را به من بسپار  كه چشمان تو خواهم شد برای دیدن باران!!!! راستی محیا جون گفتم که بابایی خیلی دوست داشت که  اسمتو باران بذاره. اما نتونست جلوی انتخاب من نه بیاره... ...
7 شهريور 1390

ماکارونی

مانی: محیا میخوای الان ماکارونی بخوری برات بیارم محیا: نه مانی: اِ چرا؟؟؟  شما که خیلی ماکارونی دوست داری.. محیا: ( در حالیکه دست به لباسش میکشه) لِباش کثی میشه.. مانی: و مانی بعد چند دقیقه شوک، تو خونه دنبالت میکنه و میگه فدای سرت. بدرک که کثیف شده...شما نوش جان کن. مانی میشوره... و شما هم میدوییدی و میخندیدی...کامل میفهمی که شیرین زبونی میکنی و ما خوشمون میاد و بابایی که شاهد این گفتگو بود کلی خنده اش گرفته بود.. داشتم ماکارونی رو واست میکشیدم که رفتی سراغ دستمالی که روی کابینت بود و گرفتیش تا بندازی رو پات..این کار رو همیشه موقع خوردن غذا انجام میدی...دختر تمیزم...تا کشیدیش کل سبزیه...
7 شهريور 1390

این میخوام اون میخوام

هی تو خونه راه میرفتی و یک چیز میخواستی:  مانی!!!! نوشه ( نوشابه) میخوام، آب میخوام، پنیر میخوام، گوشت میخوام (موقع درست کردن الویه) ،نون میخوام، تولد میخوام، شیر میخوام، خاله یاسی میخوام، نقاشی (مداد رنگی) میخوام، سیب میخوام، هندانه (هندونه) میخوام،تُتُخ ( تخم مرغ) میخوام، آلالو  (آلبالو)  میخوام .... و همه اینها رو به فاصله 2 دقیقه بعد از انجام دستوراتت ازم میخواستی و من دیگه کلافه شدم...بلندت کردم و گذاشتمت رو دسته مبل و تو چشات نگاه کردم و گفتم: ننه جان!!!من هم خیلی چیزها میخوام. اما کسی نیست یکی از اونا رو واسم مهیا کنه !!! بسه دیگه عزیزم.... و خودم از این حرفم خنده ام گرفت و من و دخترم شروع کرد...
2 شهريور 1390

عکس پر خاطره

این عکس مال مجردیهامه دخترم و من خیلی دوسش دارم و مدتها تو پشت زمینه کامپیوترم بود...دیشب پیداش کردم و گفتم بذارمش برات: از بالا: مانی مریم- دایی جون وحید- امین جون- خاله جون وحیده- احسان و مرجان (راستی میدونید که من و وحید و وحیده، میشیم عمه و عموی امین و احسان!!!!و مرجان هم خواهر زاده ماست!!!! همه تقریبا همسن!!! چه حالی میده) اون روز با همه خاطرات خوب و بدش بخیر و جای دخترم و بابا علی خالی... ...
2 شهريور 1390