پستونک بای بای
بالاخره میتونم ادعا کنم که دیگه گذاشتیش کنار...ایشاله واسه همیشه...آفرین دختر نازم..
این چند روز همش میگفتی ممی کوش؟؟؟ تازه بابایی که زنگ زد گفتی: ممی بخر!!
با کمک خاله جون وحیده و بقیه هر کدوم ازین 7 خوان رو با موفقیت پشت سر میذارم...شیر مامی و پستونک که رفت کنار. میمونه پمپرس و شیشه شیر خشک که فعلا عجله ای واسش ندارم. آخه نمیتونی شیر معمولی بخوری و حساسیت داری... عکس پستونکهاتو که قبلا گذاشتم...آخریشو هم میذارم...اگه یادم بمونه و نتونم یواشکی ازش عکس بگیرم که نبینی..
این سفیده هم خیلی نو بود که زیر میز آرایش گمش کردی و من تازه پیداش کردم و حیفم اومد که نو مونده:
این هم بیاد اونموقع ها...دیگه وقتی شبا نق میزنی بیدار میشم و نازت میکنم و یه ممی میگی و میخوابی...آخه دیگه صدا خفه کن ندارم و ازین بابت خوشحالم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی