محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

محیا و مغازه ها

کوچولو که بودی خیلی از مغازه و خرید خوشت میومد و ساعتها باهم خرید میرفتیم. اما الان کمی زود خسته میشی اما میخوام ازت یک پا بسازم که دیگه واسه خرید تنها نباشم. البته اگه به بابایی نگی که چقدر خرج کردیم... محیا در پاساژ اندیشه محیا در پاساژ قائم ...
9 خرداد 1390

محیا و دایی جون وحید

این عکسا رو با داش وحید تو سه و چهار ماهگی گرفتی. دایی جونه و عشقش محیا . اما از لحاظ ظاهر که کپ عموهایی و اصلا به داش وحید نرفتی. شکل هر کی باشی دختر ناناس مانی و بابایی هستی     پرواز کنیم دوباره...     ...
9 خرداد 1390

27/ آبان/89- روز جشن تولد

واسه دختر نازم تو این روز تولد یکسالگی شو گرفتم. چون تولد واقعیش تو محرم می افتاد.                             وای که چقدر خوش گذشت به همه. بخاطر اینکه از چند ماه قبل کلی تدارک دیده بودم. از اینترنت همه چی رو پیدا کردم و هرکی رو مسوول خرید یک چیز کردم. از مادر جون و خاله جونها گرفته تا زندایی کبری و امین جون.خلاصه همه چی خوب جور شد.اینهم از کیک و میزش   همه می گفتن واسه امسال ایقدر زحمت نکش.بچه که چیزی نمیفهمه اما شما اونقدر بهت خوش گذشت که روزی سه چهاربار فقط فیلمشو می دیدی.تنها بدی...
9 خرداد 1390

کارهای خوب

مانی واست صندلی خریده که روش بشینی و خیلی واسه دیدن فیلمها به تلویزیون و لب تاپ نزدیک نشی. اما تا ظرف غذاتو دست مانی میبینی سریع صندلیتو میاری و میشینی روش و یک دستمال برمی داری و منتظر غذا میشی. آخ مانی فدای درک و تمیزی ات بشه الهییییییییی از یکسالگیت هم، بعد از خوردن غذا هم دوتا دستات رو بالا میبری و مثلا میگی الهی شکر. الان هم که میگی ای یی یی دف...یعنی وای ی ی تموم شد    با شنیدن صدای اذان میدویی میری چادری رو که مادرجون واست دوخته برمیداری و شروع میکنی به نماز. فقط هم سجده میری.اولها فکر میکردی من و بابایی مهر رو میخوریم. اما کم کم پیشونیتو روش میگذاری البته به پهلو، تا ما و همه جارو بتونی خوب ببنی!!!!...
1 خرداد 1390

تکیه کلام مانی و بابا علی

دختر زیبا روی مادر!!! دُشدل مادر.... خاله جون وحیده زشت موکوشم هرکی اذیتت کرد. مادرجونو هم موکوشیم.... دتری من....شکری من.... عسلی من... جوک جوک مادر. خوشکل درون مادر (بقول داش وحید نمیدونم یعنی چه).. پرواز کنیم دوباره.. خروسه میگه قوقولی قوقو...اردکه میگه بگ بگ بگ ....جوجوک  میگه جوک جوک جوک... (100 بار در روز...)  راستی میدونستی اصلا بلد نیستم واست لالایی بخونم؟؟؟خیلی سعی کردم. اما حس میکنم شما خیلی خانمی و لالایی که واست بچگانه است . اکثرا باهات حرف میزنم. ...
31 ارديبهشت 1390

اسم محیا از کجا اومده؟

بابا علی همیشه دوست داشت که دختری به اسم باران داشته باشه. آخه بابا علی یک شمالیه سرسخته!!!!اما مامان مریم ازبین اسمهای خوشگل هرروز دنبال یک اسم تازه بود و همش با خودش میگفت چطور می تونیم سر یک اسم توافق کنیم.از طرفی مامانی نذر کرده بود که هر روز برای سلامتی دختر کوچیکش زیارت عاشورا بخونه یا از موبایل گوش کنه.به این قسمت که رسید: یهو چند بار کلمه محیا پشت سر هم تو گوش مامانی زمزمه شد.انگار خیلی آشنا بود.بله این اسم دخترمه. سریع مامانی زنگ می زنه به باباعلی و موضوع رو بهش میگه و او هم که نمی تونست در مقابل زیارت عاشورا و اسم به این قشنگی و با معنایی نظر مخالفی بده موافقت کرد. دخترم اسم قشنگت مبارک و پر یمن باشه برات. از اون روز، مامانی هر...
28 ارديبهشت 1390

خاطرات 11 ماهگی

١٩ مهر ٨٩ دخترم فوت کردن شمع رو یاد گرفت تا واسه تولدش آماده باشه.امروز یادم رفت واست ماما ببرم. درنتیجه از پرنیا ایرانی قرض کردی به به به این دوستی ٢٠مهر٨٩ بردمت مطب دکتر جمشیدی.اونجا گل کاشتی. دکتر گفت خانم خدا به دادت برسه با این بچه شیطون. رفتی رو میز دکتر و عینکش رو می کشیدی و دکتر مهربون ازم خواست کاری باهات نداشته باشم. یگه بعد من کلمات دد  ب ب  ام ام  رو تکرار میکنی ٢٤مهر ٨٩ خاله جون وحیده به علت دلتنگی شدید اومد تا محیا جون رو ببینه.شما هم موندی خونه و نرفتی مهد   این روزا شدیدا بفکر تدارک جشن تولدتم. فقط منتظر حقوقم. شلیک بطرف بازار ٢٧ مهر واسه دخترم کفش آدیداس توسی رو خریدم ...
27 ارديبهشت 1390

امان از دست پشه

ببینید این پشه ها یک شبه با دختر خوشمزه ام چه کردن!!!!!!!!!!!!( این عکسها مال سه ماهگیته عزیزم) تو رو خدا نگید چه مادر بدی هستم.شب خوابیدیم صبح بیدار شدیم دیدیم نی نی مون خال خالی شد.اونم تو زمستون   ...
27 ارديبهشت 1390

یک مسئله شخصی

اینهم از پوشکهایی که استفاده می کنی...البته ببخشید که وارد مسائل شخصی شما شدم..   قبلا ها مارک ماما هم واست می خریدم که خیلی باهاش سازگاری داشتی. اما دیگه گیر نمیاد... ...
25 ارديبهشت 1390