2/آذر/90 - کیش
صبح با خاله جونها سریع صبحونه رو خوردیم و ساعت 8 آژانس اومد و رفتیم فرودگاه و الان تو فرودگاهیم و منتظریم که سوار بشیم!!! برای شما هم بلیط Infant گرفتیم و بقول آقای مسوول بلیط فقط چند روز دیگه مهلت داری تا دوسالت بشه درواقع ایشاله تو سفر بعدی باید بلیط بخر!! موقع تحویل ساک کلی گریه کردی که چمدونهامون رو نبرند الان هم داری با خاله جونها تو سالن انتظار شیطنت میکنی... سوار هواپیما که شدیم خیلی خوب بودی..ترس و در کنارش زیبایی مناظر رو بخوبی احساس میکردی و میگفتی مانی می اُشتیم !!! (می افتیم) دستاتو باز میکردی و شعر پرواز کنیم دوباره رو میخوندی...اولش با کمربند میونه خوبی نداشتی اما دیگه تا برسیم ک...