2/آذر/90 - کیش
صبح با خاله جونها سریع صبحونه رو خوردیم و ساعت 8 آژانس اومد و رفتیم فرودگاه
و الان تو فرودگاهیم و منتظریم که سوار بشیم!!! برای شما هم بلیط Infant گرفتیم و بقول آقای مسوول بلیط فقط چند روز دیگه مهلت داری تا دوسالت بشه درواقع ایشاله تو سفر بعدی باید بلیط بخر!! موقع تحویل ساک کلی گریه کردی که چمدونهامون رو نبرند الان هم داری با خاله جونها تو سالن انتظار شیطنت میکنی...
سوار هواپیما که شدیم خیلی خوب بودی..ترس و در کنارش زیبایی مناظر رو بخوبی احساس میکردی و میگفتی مانی می اُشتیم !!! (می افتیم)
دستاتو باز میکردی و شعر پرواز کنیم دوباره رو میخوندی...اولش با کمربند میونه خوبی نداشتی اما دیگه تا برسیم کاملا نشستی... و چه صخنه های زیبایی بخصوص دریای خلیج:
و ما تو هواپیما:
با آژانس رفتیم خونه آیاتای
خودش و باباش بدو ورودمون از مهد اومده بودند و بعدش هم خاله فرزانه..امین آقا از همونجا رفت فرودگاه تا بره تهران و درنتیجه ما خانمها تنها شدیم...
وای که چه جیگریه این دخترش. یه فرشته است ...با کلیک بر روی اسم آیاتای وارد وبلاگش میتونید بشید:
شما هم خیلی دوسش داشتی و باهاش به طرز باور نکردنی مهربون بودی
بعد از ظهر، کمی استراحت کردیم و عصر رفتیم برای خرید. آخه همه جا 5 باز میشد..
تو پردیس II برای بابایی یه کفش clarks خریدم تو حراج40% 56 هزار تومن و اولین خریدم برای بابایی بود امیدوارم قدر بدونه..
خاله جون سمانه - خاله فرزانه - خاله جون وحیده تو بازار پردیس
یه دوربین سونی هم خریدم با کیفیت عالی 575 هزار تومن (480تومن دوربین + 95تومان رم 16گیگ) و دیگه تصمیم گرفتم هله هوله نخرم و و برای خاله ندا و نرگس شمع خریدم . خسته شدی و تو کالسکه آیاتای جا خوش کردی
برای شام خاله فرزانه ما رو پیتزا مهمون کرد و شما هم سیب زمینی خوردی
خسته و کوفته اومدیم خونه و دوش گرفتیم و خوابیدیم..
برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب سر بزنید
با خاله جونها تو فرودگاه مهر آباد: