1/تیر/91
اول چندتا عکس از حیاط خونه پدر جون ببینید: پروانه رو زمین کنار یه گل: از صبح با بابایی رفتیم دنبال کارهای بانکی و واریز پول برای صاحبخونه. پس موندنمون اینجا قطعی شد..نهار هم میخواستیم خونه مامان بزرگ بریم که تشریف نداشتن. بابایی خودش تنها رفت تا بهتر بتونه استراحت کنه.. من هم با مهرناز دوچرخه رو برداشتیم و رفتیم سمت خونشون. آخه من عاشق دوچرخه سواری ام. شما هم تا سر کوچه با ما اومدی و دیدی نمیشه رفتی سمت مادرجون و حسابی دلت شکست. من هم بیخیال گازو گرفتم و رفتیم که بریم. کمی نگذشته بود که چرخ جلوم میخوره به چرخ عقب مهرناز و من با فک میفتم رو زمین. کف آسفالت و کل صورتم سمت راست زخم و کبودی و ...