خانمی خودم
یه عمر بچه بزرگ میکنی (اول بدنیا میاری) ، ترگل ورگلش میکنی، براش لباس میخری و میشه این:
اونوقت باباعلی موقع بیرون رفتنمون از خونه سفارش وکنه که: خانم مواظب دخترم باش تا ندزدنش... منو داری!!!!
دیگه خانمی جدیتشو از دست میده:
اینجا هم عروسک فروشی دم خونه که تازه باز شده. عجب خرس بزرگی:
اولش میترسیدی اما کم کم خوب شدی:
و باز هم این وسایل بازی دلچسب مهد و نی نی محیا
محیا و پازلی که آیاتای براش خریده:
عزیزم آخر هفته خونه بودیم. فقط دیشب شام خونه جدید مهراب بودیم که ایشون بهمراه مادرجونش رفته بوده مشهد و شما تنهایی حوصلت سرومده بود.. برای تولدش هم کادو خریدیم و بردیم..
و باز هم محیا خانمی:
و درسا خانم خوشگل:
هم بازی های هم. چه تلاشی میکنن طفلیها:
رفته بودیم بانک. آقاهه خونش کنار بانک بود( حیف که برج نبود) گفت چه خانم خوبی و این گلدون گل رو بشما داد.. والا من ارتباطشو نفهمیدم. فقط میدونم که کلی ازین گلها تو مزرعه پژوهشکده داریم و من هرگز حوصله نگهداریشونو ندارم.. اما شما ازین خیلی خوشت اومد و تا خونه یه شاخه گلشو پر پر کردی. هر غروب هم بهش آب میدی.. اونقدر زیاد که از زیرش میریزه و داد میزنی مانی بیا ج ی ش کرده.. تازه کلی صبر میکنی و میپرسی: مانی پس چرا پ ی پ ی نمیکنه؟؟؟!!!
و این هم کوکو باقالی که بدستور فریماه جون انجامش دادم و خیلی خوشمزه شده بود.. با ماست و خیار و سالاد شیرازی چسبید اساسی..