محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

روزمره گی

1392/3/6 10:49
نویسنده : مامان مریم
676 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها صبح چون وقت زیاد میاریم و منم برای اینکه کمی بیشتر باهات باشم تقریبا هرروز میبرمت پارک بیرون دانشگاه . دیروز هم با هستی رفتیم و کلی بهتون خوش گذشت. امروز صبح هم رفتیم زمین چمن.. چون با دوستات میری اونجا رو خیلی دوست داری. یه عمو هم بهت توپ داده.

هوا که خوب میشه و روزها بلند، دوست دارم بیشتر بگردونمت تا بیشتر خوشحال بشی . شما هم بهم میگی مانی چقدر مهربونی. دیروز عصر هم علیرغم سرماخوردگیم بردمت استخر.. هرچی گفتم زودتر بریم قبول نکردی.. من هم تا برسم خونه بدتر شدم و رفتم زیر پتو و بزور صبح بیدار شدم. منتی نیست اما..

اما ایراد کار کجاست؟؟ دیگه دیدم امروز صبح چسبیدی بمن و نمیری تو کلاس. مثل اینکه خیلی خوش گذشته.

دیگه با هزارتا کلک رفتی.. نمیدونم باید چکار کرد اگه دیدم عادتت بهم میخوره دیگه نمیبرمت.. امروز تو زمین چمن ازت پرسیدم کدوم خاله رو بیشتر دوست داری. گفتی خاله بهار و خاله زینب... گفتم پس خاله منظر چی؟؟ گفتی آخه اون که دیگه نمیاد کلاسمون.. ای بی معرفت!!! اما واقعیتیه دیگه. اما هنوز خیلی دوسش داری.

بعد میگی مانی من مهد نمیرم. آخه ...  اولا خیلی بشه (بچه) خوبی بود. اما الان خیلی منو اذیت میکنه. ناراحتم میکنه. منو دیوونه کردهتعجبتعجب

دیروز هم تو استخر همش با درو دیفار حرف میزدی و مثلا داشتی با درسا حرف میزدی. بگمونت اوممده بود استخر. آخه درسا فصل امتحانات مامانشه و قراره بعد امتحانات بیاد استخر.. من قربونت برم که اینقدر دوستاتو دوست داری...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامی کوروش
6 خرداد 92 12:26
نگاه کنا دو روز عروس ما رو گردونده ببین چه غرییی می زنی ( ستاد برقراری عذاب وجدان در مادران جوان ! )
من هم گاهی به کوروش می گم زیاد بهت خندیدم روت و زیاد کردیا !! خداییش اصلن جنبه ندارن این بچه های سه ساله که الهی قربونشون بشم



باور کن جنبه ندارن. برای ما کی ازین کارها کرده.. ولمون میکردن تو کوچه..
مامی کوروش
6 خرداد 92 14:13
والا ما که از ترس مامانمون جرات نداشتیم بریم تو کوچه
اونوقت الان می گه فریما دعوا نکن بچه مو !


بچه مو؟؟؟؟