محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

قاطی پاتی

1392/3/7 9:32
نویسنده : مامان مریم
989 بازدید
اشتراک گذاری

محیا و درسا خانمی با توافق رو یه تاب...

من بشدت از بابت این امکانات ضایع مهد از دخترم عذرخواهی میکنم.. بابا فضا رو برای بچه ها بهتر کنین... هر روز هزار تا اتفاق بابت این تابهای آهنی و سنگریزه ها واسه بچه ها میفته.. آخه چنین وسایل بازی تو دهات کوره هم دیگه دیده نمیشه.. مامانها باید جمع بشم و به سیفی بگیم که اگه تغییرش نمیدین لااقل جمعش کنینعصبانیعصبانی

و یه روز دیگه. شنبه 4/3/92

و یه روز دیگه فکر کنم چهارشنبه قبلش یعنی 1/3/92

و همون شنبه که با خاله طیبه اومدیم 7 حوض و کنار حوضها بستنی خوردیم..

تو پارک با هستی خانمی. یکشنبه 5/3/92

و عصر یکشنبه بعد استخر. در حال خوردن غذا از فرط گشنگی:

دوشنبه 6/3/92 زمین چمن. کله صبحی:

آرزویم همیشه شادی توست..

پ ن: این روزهاشدیدا مشغول سواری دادن و پاچه خواری هستیم. به کی؟؟؟ خوب معلومه. به باباعلی.. شدیدا هواشو داریم تا رضایتو برای موضوعی جلب کینم. کدوم موضوع؟؟؟ حالازوده تا بفهمید.[مرموز بازی]نیشخند

 

و اینجا پارک شماره دو ولنجکه که متاسفانه زیاد با لباس دخترم ست نیست.. (آخه محیا فعلا همین یه دونه سویشرتو داره. تو صندوق عقب ماشینه و همش همینو میپوشهنیشخند)

پف چشات منو کشته دختر:

و این هم سه شخصیت برجسته، رایا و صدف وامیر علی.. رایا روزهای آخریه که میاد!! آخه قراره با مامانش بره مرخصی زایمان داداشیش.. بسلامتی..

و این هم راشین که بالاخره لبخندشو دیدیم:

و شرمنده چند تا عکس س ک س ی:

خوب مگه چیه.. دخترم گرمشه. ما هم نمیدونیم رفتنی هستیم یا باید کولر رو راه بندازیم..

و این هم عکس برداری محیا. یعنی دیروز بالای 50 تا عکس در یه دقیقه گرفتی. من هم سریع دوربینو نجات دادم..

خوب دخترم از علایقش عکس گرفته.. صفحه بصفحه کتاباش.. تازه جمعه ای بعد مدتها از من و بابایی عکس دونفره انداختی و چقدر قشنگ.. قربونت برم که میشه ازین ببعد روت بیشترحساب کنم..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامی کوروش
7 خرداد 92 10:49
واقعا عجب ضایعی هایی هستن . مگه شما برای مهد شهریه نمی دین ، خوب دو تا وسیله درست و حسابی و یک کف پوش می کشتشون ؟! خب خانم بگرد یک پارک ست برای بچه مون پیدا کن !
به به چشمم روشن حالا دیگه از عروس من همچین عکس های مورد داری می ذاری ؟! مگه نمی دونی پسر من نیمه ترکه ؟!؟!



نمیدونم والا. خصیصا... من دنبال پارک ست نمیگردم ازین ببعد. چند رنگ لباس باید تو متشین بذارم تا تو هوپترکی رنگ خودشو بپوشه... مهم اینه که پسرت اصلش شمالیه...
مامان احسان
7 خرداد 92 11:33
مامی کوروش
7 خرداد 92 12:15
الان این تعریف بود یا فحش خواهر جاننن


تعریف دیگه.. شمالیها اصلا یه چیز دیگن... ما بهترینم..
محیا یعنی تمام زندگی
7 خرداد 92 14:12
تو که کارت پاچه خواریه
چرا اینروزها؟
از هر ده تا کلمه ات 9 تاش باباعلیه
بلاخره شانسیه که بابا علی آورده


واقعا. شانس آورده دیگه
مامان یاسمین زهرا
7 خرداد 92 14:32
برا نینیه دومه دیگه؟خخخخخخخ
پاچه خواری رو میگم


نه بابا.. اونا باید برای نی نی آوردن پاچه خواری مارو بکنن خواهر.. زحمتاش برای ماست.. فعلا بذارید نتیجه بگیرم تا بعد..
مامان راشین
8 خرداد 92 9:53
مامان مریم عزیز ازعکس قشنگی که ازدخترم گذاشتی سپاسگزارم


خواهش میکنم عزیزم باز هم میذارم.هر وقت میبینمتون یاد اونموقع میفتم که دست راستمو به سرت کشیدم.. این دست راستم عجب معجزه ای میکنه ها...