محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

امروز صبح

1392/3/1 11:47
نویسنده : مامان مریم
368 بازدید
اشتراک گذاری

صبح امروز زود از خونه راه افتادیمو ترافیکی هم درکار نبود و دیدم قبل 7 میرسیم دانشگاه.. گفتم بجای دیروز امروز کله صبحی شادت کنم. تمام تهران رو گشتم تا تونستم پارکی ست لباسهای تنت پیدا کنم [چاخان] دیدین یه سری از مامانها (دور ازجون دوستای گلم) گودرز و با شقایق ست میکنن؟؟؟!! خوب من هم یکیش.. تصادفا این پارک نزدیک محل کار ما از آب درومد و رفتیم اونجا کلی سر صبحی خوش گذروندی:

اونقدر صبحونه نخورده ورجه وورجه کردی که اون بالا حالت بد شد..

خودت کنار گلها نشستی و گفتی عکس بگیرم..

همه جا خیس بود و منم با دستمال کاغذی کل پارکو خشک کردم..

به به چه صفایی کردم. چه آب وهوای بهاری بود. الکی نیست این نقطه تهران متری 12 تا 15 میلیونه. درسته، بودجمون نمیرسه اینجا خونه بخریم اما ده ساعت در روزو میتونیم مجانی از آب و هواش استفاده کنیم....ازین ببعد سعی میکنم بیشتر بیایم.. بقیه که تو مرکز شهر تو بانک کار میکنن دلشون بسوزه...

راستی عجب پست خوش رنگ و رویی شدها.. تازه یکی از مامانها گفت بردیش پارک تا برا وبلاگت سوژه بسازی؟؟؟ نه والا. اون پارسالها بود. من الان اصلا وقت نمیکنم از کارات و حرفات عکس و یادداشت بردارم. منو ببخش گلم.. این مانی دیگه ازون مانیها نیست... پیریه و ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان صدف
1 خرداد 92 14:17
ببینم منظورت از گودرز من بودم دیگه؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــ
اگه چس بوک اجازه بده وقت میکنی بیای. تازه ایمیلایی که برات میفرستمو چی میگی.


نرگسی
1 خرداد 92 18:43
تازه با گل بنفشه ها هم ست شده .. عزیزممممممممم


مامان یاسمین زهرا(خاله ندا)
3 خرداد 92 2:07
چقدر سحرخیز ما تاحالا صبح به این زودی پارک نرفتیم انگاری قشنگه هاااااااااا


اره. مخصوصا همه رو در حال ورزش میبینی حال میده
بابا علی
3 خرداد 92 16:54
کودکی ، دخترکی ، موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید : زندگی چیست ؟ پدرش از سر بی صبری گفت : زندگی یعنی عشق دخترک با سر پرشوری گفت : عشق را معنی کن ! پدرش داد جواب : بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت : پدر … عشق اگر بوسه بود … بوسه هایم همه تقدیم تو باد !!! روز پدر بر همه پدرها مبارک باد
مامی کوروش
4 خرداد 92 12:53
جیجر جان بنده خصوص نداشته بیدما !
مامان یلدا و سروش
4 خرداد 92 14:59
چه جالب گل دختریت به شما میگه مانی
بنده به اتفاق 1 خواره و دو برادر که همه مان بالای 20 سال و اندذی سن داریم به مامانم میگیم مانـــــی ... اینقدر لذت میبرم از این کلمه که حد نداره... نمیدونم چرا فکر میکردم فقط ما بلدیم بگیم مانی



نمیدونم خودش میگه.. البته دختر دخترخالم نزدیک به بیست سالشه اونم میگه مانی و خیلیها فکر میکنن اسم دوست پسرشه. آخه پشت تلفن وقتی میگه مانی همه نگاش میکنن..
مامان یلدا و سروش
4 خرداد 92 15:01
در ضمن خدا حفظ کنه گل دخترتون ور. همیشه شاد باشه

عجب ست باحالی کردین. حیف که ما تهران نیستیم و مایه دار هم نیستیم بیایم لباسای بچمون رو با پارک محله ست کنیم


میبینی خواهر ما چه مایه داریم.. کاش محله ما بود مرسی که بما سرزدین...