چندتا عکس
این هم دختر قشنگم:
و سه دوست قدیمی:
پرنیا گلی که قراره تا چند روز دیگه آبجی بزرگه بشه:
محیا به همراه یکی از دوقلوهای مهربون خاله منظر:
به نظرم این صباست که همه رو میبوسه. شاید هم سبا... اسم اون یکی قلش سناست..
اگه گفتی این در بسته فروشگاه چیه که عین مظلوما ایستادین و نگاه میکنین؟؟؟ بله اسباب بازی فروشی. تازه نی نی های دیگه هم بودن و با اصرار مادرشون دست از تماشا برداشتن.. خدا رو شکر بسته بود..
این آقا خروسه هم تبلیغات یه پیتزا فروشی تو 7 حوضه که ازش خوشت اومد..
دست تو دهنش نکن گناه داره..
این هم دیروز تو حیاط مهد:
اگه گفتید این چیه؟؟ بله شنیون صدف خانمی..محیا با اون گیسوانش کم آورد جلوش:
و این هم تو حیاط خونه که منتظری ماهی بخریم بندازی تو حوض.. با اینهمه گربه رو دیوار که تا پله های طبقه چهارم هم میان
این نقاشی رو هم دیشب کشیدی. گفتی مانی ببین ناف و جوجو داره!!! تازه بین جوجوهاش دماغ هم داره..
همیشه خوش و خرم باشی و من همش ازت عکسای خوشتل بذارم..
تو ادامه مطلب هم عکس هست.
این اسباب بازیها رو گوشه خیابون میفروختن ازم خواستی ازشون عکس بگیرم:
این کادوی قشنگ رو یکی از دانشجویان کارآموزم، به پاس چیزایی که بهش یاد دادم، برام هدیه آورد و دم عیدی ما رو از خرید عطر نجات داد و شما اونقدر خوشت اومد که گفتی : مانی خوشبحالت چقدر تولدت قشنگه..
و ادامه خروس مردم آزاری: