هنر نمایی
خدا رو شکر این روزها از هر دری شعر میخونی و گاهی هم از طاها ( پسر عمه)که ٧ سالشه بهتر ادا میکنی.. همه شعرها یادم نیست اما همش درحال خوندنی. دست خاله منظر درد نکنه واقعا. تو دوره رشد ذهنتون،حسابی مغزتونو باز کرد.. (مامانهای مهد یهو شورش نکنید، بچه های ما رو بی خاله منظر نکنیدها. صبر کنین نوبت شما هم میرسه)
نقاشی که دیشب با دقت تمام کشیدی برام خیلی جالب بود:
گفتی مانی برام دست نزنی ها. صبر کن تموم بشه!!!! اول درخت رو کشیدی و نمیدونم چرا میوه هاش بیرون درخت بود. و نمیدونم چرا برگها فقط به میوه چسبیده بود. بابایی رو کوچیک کشیدی و بعدش پاک کردی و بزرگتر کشیدی..
واسه گوشای من هم دوجفت گوشواره کشیدی.. من قربون اون چمنایی برم که پایین کارت کشیدی.. پیکاسوی من..کلی دستاتو بوسیدم..
بعد نوبت پازلها بود. این پازلها رو خاله مریم مامان مهرسا توچولو برات خریده بود. قبلا بلد نبودی و فقط میریختیشون کف اتاق. جمع کردم و تازه نشونت دادم. خیلی بادقت فصلها رو طبق رنگاشون جدا کردی و شروع کردی به چیدنشون:
مانی اون پازلو بمن بده.آخه قدم نمیرسه.. واقعا؟؟؟؟
عمه برات مقنعه حجاب خریده و گذاشت سرت خیلی بهت میومد. اما نذاشتی خوب عکس بندازم:
پنجشنبه رفتیم خرید و مثلا دختر خوبی بودی و گذاشتی پرو کنم برات و خانم فروشنده این سرویس رو بهت جایزه داد:
تونیکی که براعید پاداد خریدم رو گذاشتم تا ازش عکس بندازم اومدی جلو و نذاشتی .. کار خراب کن!!!
جمعه که خونه عمه بودیم(اندیشه) گفت من نهار باید درست کنم و نمیرسم بیام بیرون. بچه رو نگه میدارم تنهایی برو حسابی بگرد. من هم از خدا خواسته..راستی اندیشه هم جای خوبیه ها. همه چی دارن با قیمت ارزونتر از خود تهران. خوشمان آمد..
جدیدا به من و بابایی میگی مامان جون و باباجون. خیلی هم حال میکنی. من هم مانع نشدم گفتم بذار هر طور خودت دوست داری صدامون کنی. من فدای یه دونه دختر پر انرژی ام بشم. همیشه شاد و موفق باشی گلم..
دیروز خاله منظر تا کاپشن جدیدتو دید گفت وااای محیا چقدر مامانت برات کاپشن میخره. محیا آخه تو چقدر تیپ میزنی. شما هم خوشت اومد و از وقتی بابایی اومد هی میگفتی: باباجون! خاله منظر گفت محیا چقدر تیپ میزنی و هی میخندیدی..
محیا با کاپشن جدیدش:
دوتا عکس از بچگیهای صدف پیدا کردم که میذارم تو ادامه مطلب:
تقدیم به مامانش که همش خوبیه یا بقول محیا فرشته مهربونه:
صدفی چه خانم شده. بخصوص موهاش چه رشدی داشته...