محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

تبریز

1391/6/26 10:18
نویسنده : مامان مریم
380 بازدید
اشتراک گذاری

یه ماه قبل بلیط تبریز رزرو کرده بودم و به نظر بقیه کنسلش نکردم و یه روزه رفتم تبریز برای سمینار و برگشتم..( سمانه جون پس الکی نگو چطور همش تو نانو مقام میاری!!! تو این شرایط!!!)

 

خلاصه هنوز برنگشتم که باباعلی اظهار دلتنگی شدید کرد و عمه اومد دنبالت و مادرجون اینا هم برگشتن شمال..با بغض و البته از ته دل خوشحال از حال باباعلی.. من هم تازه از تبریز رسیدم خونه و وسایلمو جمع کردم و دارم میام پیشتون تا اخر هفته کنار هم باشیم..بعد از مدتها دوری و اضطراب..

خاله جون عسل هم رفته کربلا تا حسابی دعا کنه. بچه هاش شمال تنهان و مادرجون باید میرفت. امیدوارم مثل همیشه تو این شرایط سخت بتونی خوب با من همراهی کنی گلم.

دوستت دارم به بزرگی همه دلتنگیهام..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان لنا
17 شهریور 91 15:48
امیدوارم هیچ وقت بد نبینین. خداروشکر که خوب شدن انشاا... همیشه سلامتی باشه براتون وسایه شما وعلی آقا روسر دخمل نازتون باشه . ماهم دعا میکنیم انشاا... خدا قبول کنه


ممنونم عزیز دلم
نرگسی
17 شهریور 91 18:30

وااااااااااااااااای مانی من تازه امروز فهمیدم . خیییییییییییلی ناراحت شدم . ایشالله که باباعلی زودی خوب شه . دلم براتون یه ذره شده بود .


ممنون عزیز
مامان هستی
18 شهریور 91 7:54
خوب خدا را شکر پس دیگه زود خانم گلی رو بیار مهد
محیا یعنی تمام زندگی
18 شهریور 91 8:22
سلام من هم تازه شنیدم خدا رو شکر که حال بابا علی بهتره انشالله همیشه سالم باشند
مامان محمد صدرا
18 شهریور 91 10:37
سلام دوست خوبم ..بلاها دوره انشاله .ماهم دعامیکنیم...محیا خوشگل روببوس
مادر آیاتای
19 شهریور 91 10:34
مریم خوشحالم که به خیر گذشت. چند روزی بدجور فکرم مشغول بود و وقتی گفتی عمل تموم شد و صحبت کرد نفس راحت کشیدم.خدارو هزاران مرتبه شکــــــــــــــــــــر..
مامان ملینا
19 شهریور 91 13:34
وای خدا بد نده .منم الان فهمیدم ،خدا رو شکر که حالشون خوب شده .برای سلامتیش دعا می کنم .خدا همه مریض ها رو شفا بده الهی آمین.
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
19 شهریور 91 17:55
چي شده؟؟؟‌من كه هرچي اومدم مطلبي نذاشته بودي. حالا بهترن انشااله. ما دعاگو هستيم. انشااله كه زود زود خوب ميشن. از بس كه اين مدت اين بنده خدا خود خوري كرد و اعصابش ريخته بود بهم ولي باز خدا روشكر كه به خير گذشت.