محیا خانمی تو این هفته
محیا خانمی علیرغم اینکه لباس هندونش براش کوچیک شده باز هم دلش خواست بپوشتش. بعد تو راه پله میگه واسم عوضش کن. چرا برام بزرگ نیست؟؟!!
اینجا هم تو مهد داره دست و روی ماهشو میشوره:
گلی خانمی تو مهد:
و یه روز دیگه:
اینجا هم محیا با آنا خانمی رفتن 7 حوض بگردن اما من و مامان متینو گردوندن و با سرگیجه برگشتیم خونه:
این آنا خانمی هم هر جا موتور میدید حرفه ای سوارش میشد. این هم تو پارکینگ خونه:
اینجا هم محیا رو ترکش سوار کرده و هر دو مسرور:
تو رو خدا طرز نشستن آنا رو!! حرفه ای نیست؟؟؟؟
شب هم براش لازانیا درست کردم که خیلی دوست داره ( به پیشنهاد فریماه جون مامان کوروش خان):
نوش جونت:
بقیه هم تو ادامه مطلب:
این هم دوستای محیا ریحانه و آرشیدایی که دلم میخواد مامانش نباشه و گازش بگیرم:
محیا و دوستاش درسا و علی. این علی آقا جدیده. راستی چقدر از اول مهر بچه های جدید تو سنین مختلف وارد مهد شدن!!!
این هم هنرهای محیا خانمی:
مانی آخر هفته داره خونه تمیز میکنه و محیا خانمی داره کمکش میکنه:
محیا و آنا خانمی:
با آنا گلی و مامانش که رفتیم بیرون ، این لباس رو برات خریدم. باز هم نمایندگی سروش که از همه جا لباساش قشنگترو قیمتش مناسبتره. قابل توجه دوستان با شلوارش 30 تومن خریدمش:
اما تو عکس پست بعدی ببینید تو تنش چقدر قشنگتره!!
اینجا هم محیا بالاخره هوس تاب کرده و هستی مهربون اجازه داد کنارش بشینه اما طفلک له شد:
بالاخره محیا دونفره نشستنو یاد گرفت هستی خانم هم که حرفه ای:
صدف گلی رو هم که دارین. هر وقت میبینیش داره تاب میخوره. تازه اون وسطا میگه شیر.. تا تقویت بشه و ادامه بده...