محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

31/ اردیبهشت/91

1391/3/1 11:17
نویسنده : مامان مریم
896 بازدید
اشتراک گذاری

صبح زودتر راه افتادیم و از مسیر جدیدی که کشف کردم کمتر به ترافیک خوردیم و زود رسیدیم.. اولش رایا و صدفی با موهای شنیون شده رو دیدیم..

این خانم با کلاسه رایاست..

و اینجا هم عینکشو برداشته و دست به کمر ژست گرفته:

و این هم صدفی با شنیون مخصوصش و از زوایای مختلف:

و بعد شما خواستی بریم تو کلاس. اما تو کلاستون پر شده بود از آقا پسرهایی که جدید اومده بودن. بعد رفتی کارای بهداشتی صبحتو انجام بدی:

محیا گلی اومده دست و صورتشو بشوره..

قربونش برم من..

امروز مصمم شدم ببرمت دکتر آلرژی تا تست بگیریم. هرچند حساسیت فصلی زیادی نداری. بیشتر بخاطر اینکه نمیتونی شیر بخوری..

بقیه تو ادامه مطلب:

با اینکه میدونستم تنهایی کار سختیه و بابایی هم گفت صبر کنم تا یه روز با هم بریم، اما من میدونستم که اون روز حالا حالاها جور نمیشه و عقب میفته. واسه همین رفتیم. از همون دم در گریه هات شروع شد. هرطوری بود سرگرمت کردم تا نوبتمون شد.

بعدش رفتیم اتاق تست و تازه شروع ماجرا. چطور بدون حرکت اجازه میدادی که خانمه رو دستت 40تا spot  بذاره. یه فکری به سرم زد. رژ لب و مدادها رو برداشتم و رو صورتت یه گربه کشیدم و قرار شد خانمه رو دستت غذا بخریزه تا پیشی بخوره. بالاخره تست تموم شد و دوباره تو صف ایستادیم 0 البته شما رو کف دراز کشیدی) تا نوبتمون بشه. بقیه بچه ها با دوسه تا بادیگارد از جمله پدر و مادر و مادر بزرگ و خاله و .. اومده بودن.. چون میدونستن کار سختیه.

یه نی نی که خیلی شکل آنا بود خواهرشو صدا میزد آجی. و شما هم یاد گرفتی و بمن میگفتی آجی و بعد گفتی نه مامان مریم. خوبه از مانی به مامان مریم پیشرفت کردم و خوبه که کل مطب اسممو یاد گرفتن..نتیجه این بود که به خوردنی زیاد حساسیت نداری و فقط کمی شیر و به گرد و غبار خیلی حساسی.

که اونم چاره ای برات نیست خیلی باید مواظب باشم..گوشیمو هم تو ماشین جا گذاشته بودم و بابایی 31 تماس ناموفق داشت و شارژ گوشیمو تموم کرد. خسته و هلاک میروندم نزدیک بود تصادف کنم. حالم اصلا خوب نبود حتی تو راه برای روز خسته کننده ای که داشتم گریه کردم و شما هم پشتم زدی زیر گریه. قابل توجه دوستان: بالاخره این انرژی ته کشید..

تو راه تازه یادمافتاد که دعوت یکی از همکارای بابایی رو برای شام تو پارک پلیس پذیرفته بودم. اولش گفتم ولش کن. اما دیدم برم استراحتی میشه. بهتر از خونه بودن و غذا درست کردنه.

هر سه تامون  خسته بودیم. بمیرم برات که مجبوری یه سری چیزها رو تحمل کنی.. جنازه وار نشستیم. آبریزش بینیم خیلی شدید شده بود و دل دردی هم کنارش گرفتم که چاره ای جز عذرخواهی و اومدن به خونه ندیدم..

اینم چند تا عکس با محمد حسین تو پارک:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان کوروش ( زهره )
31 اردیبهشت 91 10:57
هههههههه راس میگی مریم جون, وسوسه انداختن در قلوب مردم از واجبات است. ههههه

چه دختری چه عسلی. خاله زهره قربون این همه خوشگلی و خانومیش بشههههه


ممنونم خاله جون..
نسترن
31 اردیبهشت 91 11:21
عکس اولی خیلی معرکه است
هستی همسن محیاست؟


آره چند ماهه بزرگتره چطور؟
مامان کوروش
31 اردیبهشت 91 11:43
چه شیک خودش می ره دستشویی و می آد
ما که کشتیم خودمون رو گفتیم ...ی ... ی داری
انگار نه انگارررررررررر


شیکی از خودته خواهر. منو شرمنده نکن...
مامان ریحان عسلی
31 اردیبهشت 91 12:20
سلام
ای جونم ماشالا محیا هر روز داره حوشگل تر میشه اسپند دود کن براش مامانش
اون لباس نارنجی پست پایینی منو کشته بیددددددددددد خواهر


میسی خواهر لا قابل
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
1 خرداد 91 8:06
صبح عالي بخير... ساعت 4 صبح با يه اس ام اس ويژه از خواب ناز بيدار شدم و الان... بخونش:

ديگر نگران نباشيد شما هم مي توانيد از خدمات ما با كمترين هزينه استفاده نماييد:
پكيج هاي اورجينال افزايش.. و ... با 25 درصد تخفيف ويژه براي آنهايي كه به متفاوت بودن مي انديشند...
خدمات شبانه روزي در تمام كشور- فقط با يك تلفن...
--------------------------------------
سوالات من در مورد اين اس ام اس در كله سحر:
1- ...
2-....
3-...
...
n- آخه من چيكاره بيدم
----------------------------------------
هر تبليغش 3-4 تا اس ام اسه، ببين چه درآمدي دارن كه براي يه نفر اينهمه پول!!! مي پردازن.
بهرحال صبحمان بخير باشد انشااله خيره


انشالله گلم
مامان رایا
1 خرداد 91 9:36
سلام خاله مریم جون متشکرم عکس دخترم رو توی وبلاگ دختر گلت جادادی
منم این پست رو توی وبلاگ رایا می ذارم
و می خواستم بگم لباس نارنجی محیا خیلی خوشگله و کلی بهش می یاد دستت درد نکنه با ان سلیقه مامانی که داری . مبارکش باشه .


ممنون گلم. از پارسالشه. ممنونم
عمه نرگس
1 خرداد 91 13:16
نه دیگه معلومه که اسفند یادت رفت دود کنی .. آخرم چشم خوردی ..