10/ بهمن/90
سلام صبح بخیر...من امروز ساعت ده امتحانمو میدم و شرش کم میشه...تو رو خدا دعا کنین هر چه خوندم رو پس بدم..
برمیگردم..
من اومدم..امتحان خوب بود.. سولات ملموس بودن...اما یکی رو جابجا نوشتم و دوتاشو ناقص..اما نمره مهم نیست میدونم دوره اش رو رد کردم...
اتفاقا تو یه تیکه جزوه ام که پاره اش کردی چند خط نوشته بود که از اون هم یه سوال اومد..خوب بود ننداختمش...
امروز عکاس اومده مهد تا ازتون عکس بگیره..راستش عکسهای پاییزت خیلی خوب شد و من هم با این دوربینم مدام درحال گرفتن عکس هستم..سفارشی برات ندادم و گفتم بخاطر کثرت جمعیت ایندفعه اونایی که عکس نگرفتن بگیرن...
دم خونه تصمیم گرفتم بریم 7 حوض دور بزنیم... رفتیم و چند تا شال خریدم و یه کیف..برای دختر خاله و زنداداش و ...
تو راه هم آنا جونو دیدیم با کالسکه اش و تا خونه کلی گریه کردی و کالسکه ات رو میخواستی..
شب هم گذاشتمت پیش بابایی و دوباره رفتم بیرون و دندونپزشکی و دوباره خرید..وااای چی بگم از پوشک .. huggis رو 16 میخریدم و هفته پیش 18ونیم خریدم و امروز 24 هزار تومن .اون هم واسه ده روز..یه دست لباس میشه بخدا..آخه دلار و سکه رو هیچی اینقدر تاثیر نداشت..باز هم گفتم فدای سرت...
دختر خوبی پیش بابایی بودی..شب هم بابایی خواست برنامه نود رو ببینه نذاشتی و کلی التماست کرد که ٥ دقیقه نتایج بازی رو از اخبار گوش کنه نذاشتی...طفلکی.من هم شانس آوردم که شما به عشق بشیر میذاری سریال عشق ممنوع رو نگاه کنم..
شب موقع خوابت من همچنان مشغول کار بودم و شما خیلی نق میزدی..کارمو ول کردم و ٥ دقیقه صورتم رو گذاشتم رو صورتت و بوست کردم..گویا مسکن خرده باشی سریع خوابیدی..بمیرم برات که کمبود مادر داری..من یا سرکارم یا مشغول کار خونه..آغوشم همیشه کم دارتت...عشق و نفس منی یکی یه دونه من!!!!