محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

4/بهمن/90

1390/11/8 10:30
نویسنده : مامان مریم
566 بازدید
اشتراک گذاری

صبح دایی جون قاسم اومد و بابت تشکر از حرفهای دیشبت برات پاستیل خرید..و چقدر خوشحال شدی و براش کلی شعر خوندی و گفتی مرسی دایی جون...

اصلا این روزها واسه هیچ کاری منو نمیخوای...شستن و لباس پوشیدن و غذا دادنت با بقیه بخصوص خاله جون وحیدست و اصلا نمیذاری درس بخونه...

امروز تعطیله و بچه ها همه میان اینجا...سحر زنگ زده که بریم خونشون اما من اصلا حوصله ندارم...فقط دوست دارم خونه مادرجون باشم..بخوابم و درس بخونم و بیاد ایام مجردی کلی حال کنم..همه عصری رفتیم خونه سنا و سحر و ازونجا خاله جون عسل اومد دنبالمون و شام رفتیم خونشون( بالاخره تسلیم شدم)..

محیا با سنا دختر داییش:

خیلی بارون شدیدی می بارید و شما هم نسبت به محبت همه به سنا حسودی میکردی...بیچاره بقیه که اینقدر همه شما رو تحویل میگیرن...کسی حسودی نمیکنه..

محیا تو خونه خاله جون و نقاشی با مداد رنگی مهرناز:

شب هم مهرناز اصرار کرد که اونجا بخوابیم و ما نموندیم و اونهم قهر کرد...خیلی دوستت داره شنیدم میگفت خوشبحال خاله جون مریم که همش با محیاست... و خیلی از دوری ما ناراحت بود...

این هم افتخارات مرجان  و مهرناز که حیفم اومد نذارم:

ایشاله همیشه موفق باشند..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان رها
8 بهمن 90 10:37
وای خاله خیلی عکسای نازی ازت گرفتن مخصوصا تو اون لباس سرمه ای خیلی ماه شدی
می بوسمت از دووووووووووووووووووووووووووووور
به ما هم سر بزن


ممنونم خاله جون حتما
عمه نرگس
8 بهمن 90 14:13
چقدر خوشگل ذوق کردی خاله .. چه لباس خوشملی ..


ممنون مرسی