اومدن عمه و خاله باهم
عمه سمیه از دیشب اومده و شما هم الان خونه درحال بازی و زورگویی به اونایی. قرار بود امروز خاله جون هم بیاد بهش گفتم فردا بیاد چون عمه اینا امشب میرن خونه اون یکی عمه.. الان زنگ زدم که باهام صحبت کنی نکردی. دیشب هم کلی تصدق خاله جون سمانه رفتی اما زنگ زد باهاش حرف نزدی. یه چندبار زنگ زد تا بالاخره راضی شدی. بهش گفتی من مایو خریدم بزرگ شدم چون مایو ام لباس جی جی داره. منظورتت نیم تنه بالاش بود. من قربونت برم اونا هم کلی خندیدن این روزها همش بهونه سحر و سنا رو میگیری و میگی چرا نمیان خونمون!!! خاله جون ناس که بیاد یه هفته میمونه..آخ شون!!! عمه گفت امروز برات کباک درست میکنه که خیلی دوست داری. کلی هم چیزای خوشمزه و مقوی برای شما و ...