محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

بگو ماشاله

1392/2/21 9:19
نویسنده : مامان مریم
603 بازدید
اشتراک گذاری

طاها ( هشت ساله): زن دایی، آبجیم سرما خورده الان بیمارستانه مگه نه؟؟؟

من: بله. زود خوب میشه میاد خونه..

طاها: زندایی صورتت چی شد؟؟

من: صورتم زخم شده رفتم دکتر، بخیه و پانسمان کردم زود خوب میشه..

محیا( 3سال و نیمه): نه.. مامانم رفته خال صورتشو برداشته، جاش زخم شده خون اومده!!!تعجبتعجبتعجبتعجب

ای آی کیو، ای جیگر بلا.ای مادر ضایع کن!!! من کی برات توضیح دادم که خالمو برداشتم.. آخه تو چرا اینقدر باهوشی.. من با یه پسر 8 ساله دارم بچگانه حرف میزنم اونوقت تو میای حرفای قلمبه میزنی و حرفای بچگانمو تایید نمیکنی.. بگو ماشاله..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامی کوروش
21 اردیبهشت 92 9:48
مـــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــا...
عزیزم پسرک ما می فهمه رفتم ارایشگاه ، بعد یه دخمل بلا مثل محیا نمی دونه چی کار کردی
ههههه خوب ضایع ات کردا
عجب بلایی اه این عروس ما


من اصلا از بچه فضول خوشم نمیاد...آخه علی اصلا متوجه قایم موشک بازیم نمیشه. منم عادت کردم. حالا از دست این دختر بلا باید حواسمو خوب جمع کنم..
مامان ریحان عسلی
21 اردیبهشت 92 11:04
ماشالا
آفرین محیا تا می تونی تو جیک و پیک مامانت سر دربیار چه معنی میده مامانت کارای خصوصی داشته باشه


نننننننننننننننننننننننننننننننننننننه!!!!
مامی کوروش
21 اردیبهشت 92 11:27
فضول با عروس من بودی ؟




نه عزیزم. با خودم بودم.. دلم قرص شد بابت دخترم با این مادرشوهرمهربونش


مامی کوروش
21 اردیبهشت 92 11:29
رفتم شبیخون زدم به پس اندازم و اومدمممم




می تووووووووووووووووو


مامان ملینا
21 اردیبهشت 92 11:58
ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله ماشالله
مامان احسان
21 اردیبهشت 92 14:11
سلام گلم روز بخیر .باز هم اومدی و رفتی ما سعادت نداشتیم که ببینیمت .آره عزیزم راست میگی خیلی مرکز خرید خوبیه ولی باور میکنی من هم که خودم اونجا زندگی میکنم البته فاز سه هستیم هیچ وقت اونجا خرید نمیکنم .اتفاقا 5 شنبه ای جاریم اومده بود خونمون با هم رفتیم یکسر بیرون کلی گشتیم و اون بنده خدا کلی خرید کرد البته خودم هم همینطور ولی خودم باور کن سالی یکبار هم بیرون نمیرم و معمولا کرج خرید میکنم. در مورد خونه هم آره به نسبت تهران قیمتها خیلی بهتره ایشالله به زودی یه خونه خوشگل بخری و ما رو دعوت کنی

انشاله... اما من چون محیا رو نگه میدارن با آرامش خرید میکنم..
مامان محمد صدرا
22 اردیبهشت 92 8:11
lمبارکه خانومی ولی ما که هنوز سعادت دیدار روی خوشگلتونو نداشتیم محیا خوشگله رو ببوس


ممنون عزیز دلم. دعا کن امام رضا خانوادگی ما رو بطلبه دوستم.. چشم ما هم مشتاق دیداریم
مامي کوروش
22 اردیبهشت 92 9:13
مريم جون من هم دائم ننشستم ور دل کوروش ، ولي هر چند دقيقه اي مي رم کنارش و توي بازي ک داره مي کنه شريک ميشم . يا مي نشونمش کنار دستم و اون خط خطي مي کنه و منم وبگردي . يه وقتايي هم که اويزوووون ميشه با هم ديگه بزن بزن مي کنيم
مامي کوروش
22 اردیبهشت 92 9:51
راستي از ني ني بهار چه خبر؟


خانم لطف کرده و دیروز سه مرحله دو سی سی شر خورده و زحمت کشیده و بالا نیاورده و بسی ما رو شاد کرد. اگه دکتر اجازه بده امروز مامانش میره بهش شیر میده.. مرسی حالشو پرسیدی
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
22 اردیبهشت 92 11:23
عدیدم خوگشلم چقدر دلم هواتو کرده بود
مریم جون آیا مرا به خاطر داری؟؟؟
شوخی کردم، دلم کلی هواتونو کرده بود به خدا، یه چندباری هم یواشکی اومدم سراغتون ولی نتونستم چیزی بنویسم. دلم برای محیای عزیز و صدفی ناز و البته مامانای از گل بهترشون کلی تنگ شده بود. این هفته دیگه زدم سیم آخر و اومدم دوست جونی ها

ممنون عزیزم. سعی میکنم شما رو بخاطر بیارم بی معرفت...البته شوخی کردم. من شما رو با اوج معرفت میشناسم..حتما مشغله داشتی
نگین مامان رادین
22 اردیبهشت 92 19:33
سلام دلم براتون تنگ شده بود،ایشاالله که زود خوب بشین ولی چرا خالتون رو برداشتید تو عکسهایی که ازتون دیده بودم که خیلی خوشگل بودیدین و خال هم که خیلی به صورتتون می یومد.از روی ماه وروجک باهوشتون ببوسید


ممنون عزیزم.. لطف دارین شما. نمیدونم والا... حساسم کرده بودن بهش. اگه دیدم خوب نشد میرم تتو سرجاش دوباره میکارم..
مامی کوروش
23 اردیبهشت 92 8:37
خصوصی