محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

محیا این روزها چی میگه؟؟؟

1391/8/28 12:43
نویسنده : مامان مریم
909 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی جالبه که با اینهمه زبونی که میریزی خیلی کلمه ها رو اشتباه میگی و آدم کلی خنده اش میگیره. بخصوص اینکه تو تشخیص حرف اول خیلی از کلمه ها مشکل داری و کلی با اداشون خوردنی میشی. مثلا: هرشاد (فرشاد)!! آنندگی (رانندگی)!! آنی (مانی) و گیسکوییت (بیسکوئیت) قورباره (قورباغه). شاید هم ادات باشه چون من هم که سه ساله بودم تازه یادم اومد که کلمات رو اشتباه تلفظ کنم و به اول همشون ش بذارم. مثلا شاشون (همون داداشجون)!! .. والا وضع من از شما بدتر بود مادر..

تو حموم گوشواره ات افتاد و تا متوجه شدم گفتی: وااای آنی . فردا چطوری مهد کودک برم همه منو اینجوری میبینن!!! قربونت برم قرتی خانم که یه لنگه گوشواره اینقدر برات مهمه..امروز هم تو مهد تا خاله منظرو دیدی سریع به اطلاش رسوندی..

ادای عمو قناد رو تو خونه در میاری و برای خودت با خودکار ریش پرفسوری گذاشتی و همش میگی: یییییییییییییییییییییییییه برنامه!!!!

موقع کارم اومدی کنار دستم و رو صندلی کناریم نشستی. من هم خودمو کج کردم و انداختم روت. گفتی آنی نکن پلاتینم میشکنه. خدا نکنه  گلم. از بس راجع به دستم گفتم که فکر میکنی استخون همون پلاتینه. ایشاله هیچوقت نداشته باشی دردونه ام..

داشتی برنامه خودتو نگاه میکردی و یهو بابایی وسط میزنه فوتبال تا ببینه چند چند شدن. شما هم جیغ که من داشتم می بینیستم!!! یا می بی نیس تَم!!!!قهقهه

باهم رفتیم خرید دمار از روزگارم درآوردی. نه اینکه این روزها کمتر میبرمت بیرون انگار یادت رفت باید چکار کنی. خلاصه تو یه فروشگاه یه پسر و دختر باهات اونقدر بازی کردن تا یه پالتو خریدم..

گفتی بابایی سیب بده میخوام سیب بخورم. آخه سیب میوه بهشتیه!!!تعجبتعجب آخه خاله گفته.. بابایی گفت پرتقال هم بخور میوه بهشتیه. گفتی نه پرتقال بهشتی نیست مال چوبسته!!( ولایت بابایی)قهقهه

شب تمام جوجه محلی که برای بابایی پخته بودمو خوردی. گفتی باز هم میخوام. گفتم بسه دخترم دلت درد میاد بقیه رو فردا بخور. یهو گفتی: فردا؟ ما که تو مهد گوشت نداریم که!!! بمیرم برات که تو غذای مهد دنبال گوشت میگردی و من خبرندارم!! بچه سه ساله هم فهمیده. بقول مامان اون یکی محیا همش کوکو، پوره سیب زمینی و ... و بقول خانم قیاسی خاصیت دارهلبخند. گفتم خودم شب بهت میدم..

محیا در حال مکالمه تلفنی با آیاتای: سلام آیاتای!! خوبی؟ مامانت کجاست؟ خوابه؟ تو اتاق عروسکات خوابیده؟؟ گریه نکنی ها. من با هفا فیما میام پیشت!! خدافظ آیاتای!! بمیرم برات که نمیدونی نرخ بلیط هفا فیما دو برابر شده و قراره کلا همدیگه رو از این هم کمتر ببینین..

قربون دخترم برم با اینهمه شیرین زبونیش..راستی بچه  تو شکم زن عموت هم دختره. یعنی درواقع چون بابایی عمو نداره و فقط پسرای خونه خودشون ادامه دهنده نسلن(چقدر مهم) و الان هم خودش و هم برادرش دختر دارن، پس نتیجه میگیریم که نسل عجاجانیها در حال انقراضهنیشخندقهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان کوروش
27 آبان 91 13:01
راست می گه پرتقال ماله چوبست که چون ایلت باباجون پس جز محدوده بهشت نیست



بله بله.. دقیقا زدی تو خال..
سارا مامان آرام
27 آبان 91 13:01
ماشاءالله خدا حفظش کنه چه دختر شیرین زبونی

روی ماهش رو ببوس از طرف من

راستی چه سنی گوشهاش رو سوراخ کردین؟اذیت نشد؟




والا 40 روزش هم نشده بود. نه خدارو شکر خوب بودفقط از صدای تفنگش جیغ بنفشی کشید که نگوکاش هیچوقت اینقدر زود سوراخش نمیکردم. میدونی چند تا گوشواره به لباسش چسبید و گم شد و دلم سوخت.....


مامان احسان
27 آبان 91 13:55
وای مریم خدا بگم چیکارت نکنه شکم زن عموتو خوب اومدیها


نرگسی
29 آبان 91 0:15
عزیزممممممممممممممممممممممممم ..
مامان یکتا
29 آبان 91 8:29
سلام عزیزم کجایی بی خبریم ازت امیدوارم هر جا که هستید خوش و خرم باشید از طرف من هم محیا جون را ببوس


ممنون عزیزم خیلی سرکارم سرم شلوغه. یکتا جونو ببوس لطف داری خانمی
مامان ملینا
29 آبان 91 9:58
سلام شیرین زبون خاله .الهی دورت بگردم چقدر دلبری می کنی با حرفهات .دوست داشتم از نزدیک ببینمت ولی بلیط هفافیما گرونههههه
مریم جون از کجا معلوم نسل عجاجانیها در حال انقراضه .شاید چه دوم تو هم پسر باشه و دیگه ادامه دار بشه .مریم سلزمان خانم

خانم دومیم کجا بود تازه اگه تو سونو بفهمم دختره از یه جا خودمو پرت میکنم پایین..
مامان صدف
29 آبان 91 14:12
صحبت غذای مهد کودک میاد وسط دلم آتیش میگیره. صدف عاشق ماکارانی بود . از بس تو مهد بهش ماکارانی دادن دیگه تو خونه تحت هیچ شرایطی لب بهش نمیزنه. صبحا صبونه کامل بهش میدم (تخم مزغ اب پز، سمنو، حلیم، نون و خامه عسلی یا نون و کره عسل . هر روز حداقل دو مدل از اینا رو +شیر میخوره. میوه هم که میارم خیالم از بابت اینا راحته ولی خیلی نگران ناهارشم. به نظر من ناهار برا بچه های ما مهمترین وعده غذاییه. بی وجدانا یه ناهار درست حسابی به بچه ها نمیدن. از وقتی شهریه رو بیشتر کردن کیفیت اومده پایین. نمیدونم والا. من که از سهم خودم و بچم راضی نیستم.
مامان یاسمین زهرا
29 آبان 91 14:58
خیلی جمله هاش قشنگ بود.میبینستم.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس


مرسی خاله جون
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
30 آبان 91 12:16
وای خدا من همچنان مرده این شیرین زبونی هاتم