محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

محیا و روز جشن تولد

1391/9/18 9:23
نویسنده : مامان مریم
2,867 بازدید
اشتراک گذاری

اینها هم عکس جشن تولد محیاکه پنجشنبه برگزار شد و تولد واقعیش روز 19 آذر هست.

دوستای شما شهریار و آنا و مهراب که همتون 88تی هستین..

اون ساعت بدون صفحه مهراب، تو حلقم که خودش اونقدر با شخصیت نشسته بود که من گفتم فکر میکنم یه مرد دعوت کردم..

محیا خوشحال با دوستاش:

و این هم کیکش که رولتی انتخاب کردم چون بریدن و تقسیمش خیلی راحته:

درواقع دوستان ترجیح دادن با بچه روزمین نهار بخورن و میز نهار نچیدم..

این هم سفره نهار:

اینجا بچه ها مشغول دکتر بازی ان. دارن با کادوی محیا حال میکنن. آنا خانمی هم که قضیه رو خیلی جدی گرفته..

بقیه عکسها تو ادامه مطلب:

اینو دلم نیومد نذارم. این بوست برام یه دنیا می ارزه. مهربونم..

تا مهمونها رفتن گفتی مانی مرسی که برام تولد گرفتی و این تمام خستگی رو از تنم بیرون کرد. دوستت دارم عشق پاکم..

دیگه سفارشاتم داشت رنگ و بوشو از دست میداد و داشتی قاط میزدی. خاله طیبه بموقع بداد رسید و شما رو با اسباب بازیها و کادوها سرگرم کرد و واقعا برای پزیرایی و نهار اصلا مشکل نداشتم..

محیا لباسشو کثیف کرد و لباس راحتی پوشید و بادکنک بازی آخر کار:

شب هم که بادکنکا رو تو اتاق زدم تا اونجا مشغول بازی بشی. هواش هم خنکه و پاره نمیشن..

امیدوارم بهت خوش گذشته باشه گلم. دست عکاس باشی( خاله مائده) هم درد نکنه که زمانیکه من مشغول بودم این عکسا رو برام ذخیره کرد و دست همه دوستا با کادوهای قشنگشون. ایشاله محیا بتونه جبران کنه.

خودم هم که برات النگو خریدم و یه ست شال و کلاه که بعدا عکساشو میذارم. البته بابا علی شاهد و ناظر بر رفتار من و تایید میفرمون و شما همه رو بحساب جفتمون بزن گلم..

از شمال هم زنگ زدن و گفتن منتظر اومدنت هستن تا کادوهاتو بگیری. خوشبحالت محیا گلی..

حالا جشنهای تولد آتی تو راهه. ایشاله شب یلدا خونه مادرجون و بعد محرم و صفر تو مهد با عمو شهرام..

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان یکتا
18 آذر 91 9:49
اخ جونننننننننننننن تولد تولدت مبارک محیا خانم ما دعوت نبودیممممممممممم انشالله تولد 120 سالگیت را جشن بگیری


ممنون عزیزم. تموم نشده تشریف بیارید
مامان کوروش
18 آذر 91 10:17
عزیزم تولدت مبارک ، انشا... صد ساله بشی دخملی ناز
به به چه تولدی گرفتی مریم جون ، دستت درد نکنه
چه عکس نازی شده ، حس مادر و دخملی ازش می ریزه
خوشبحال محیا چند تا تولد می گیرن براش


ممنونم خاله جونی
دختر چشم آبی
18 آذر 91 14:31
سلام
تولد خیلی خوش گذشت جای همه دوستان خالی دست شما هم درد نکنه بابت پذیرایی عالی/حال کردی چطوری چهار تا بچه رو چند ساعت سرگرم کردم


واقعا عزیزم دست شما هم درد نکنه. ازین ببعد تولد همشون دعوتت میکنن. قابل شما رو نداشت
مامان سویل
19 آذر 91 8:17
سلام عزیزم تولدت مبارک الهی که120ساله شی


ممنون عزیزم
مامان محمد صدرا
19 آذر 91 8:39
عزیزم تولدت مبارک ، انشا... صد ساله بشی .من و محمد صدرا بهت تبریک میگیم عزیز خاله


ممنونم عزیز
مامان محمد صدرا
19 آذر 91 8:40
مریم جون منم رمز؟؟؟؟


بخدا هنوز چیزی توش ننوشتم. میخوام سر فرصت با دخترم کمی حرف بزنم. شرمنده گلم
مامان علی خوشتیپ
19 آذر 91 14:32
چه تولد خوشگلی...دست مامان و بابا درد نکنه...کادوهاتم مبارکت باشه
واااااااااای عکس بوسه خیلی خوشگل بود


ممنونم عزیزم
مامان آوا
19 آذر 91 20:49
محیا خانم تولدت مبارک


ممنونم
مادر آیاتای
19 آذر 91 21:30
تولدت مبارک عزیزدلم. عکسه اشکمو درآورد مریم. فدای دوتائیتون بشم.


مذسی خاله جیگر
مامان کوروش (زهره)
20 آذر 91 2:50
آخی! عزیزم چه بوسه شیرینی بود. خیلی زحمت کشیده بودی آفرین به مامان فعال! جالب بود برام که مهمونا واسه ناهار اومده بودن


آره عزیزم. مسیر طولانی بود و تا بیان و برگردن سختشون بود تازه آقایون هم نبودن بیارنشون. هرچند آماده کردن نهار برای من خیلی سخت بود 4 صبح بیدار شدم
مامان کوروش (زهره)
20 آذر 91 2:50
دوست داشتی رمز تولدانه رو بده
مامان صدف
20 آذر 91 8:51
محیا جون جونی تولدت مبارک باشه عزیزم. ایشالله عروس بشی. یه عروس خوشبخت. واااااااای محیا عروس بشه چی میشه. یه پرنسس واقعی.
تولدت که نبودم خاله ایشالله جشن عروسیت بیام.
کادوی تولدتم یادم نرفته عزیزم.
مریم دستت درد نکنه. چه غذایی پختی. از قیافش میشه پی به مزهء شگفت انگیزش برد.
واقعا" دستت درد نکنه که دلشو شاد کردی. تولد برا بچه ها روز آرزوهاشونه.
مامان نمونه

مرسی گلم شما رو سرجاداری. راستش گفتم به یکی بگم به یکی نگم ناراحتی پیش میاد این بود که از دوستای مهد کسی رو نگفتم و گفتم با شه ایشااله با عمو شهرام همه دوسنای خانوادگی بودن



سارا مامان آرام
21 آذر 91 8:59
باز هم تولدت مبارک محیای نازنینم
چه جشن خوبی؛ چقدر مامان مهربونت زحمت کشیده برات
وای که چقدر اون عکس بوسه شیرینه و به دل میشینه


ممنونم عزیز