خبر خوب
دیشب جواب ام آر آی جدید رو بردیم پیش دکترش و اونهم گفت که هیچ اثری از بیماری تو سرش نیست و اون یه آدم کاملا سالمه. دکتره خیلی شوخ طبعه. به باباعلی گفت دیگه خطر رفع شده برو هر غلطی دلت میخواد بکن!!!
من هم اگه روزی صد میلیون درآمدم بود(از خیر سر زیرمیزیهای لذت بخش) بیشتر از ایشون نمیفهمیدم چی دارم میگم. اما فدای یه تار موی باباعلی و نوش جون دکتر عزیزش.
خلاصه با عمو و مامان بزرگ میریم شمال تا هم فردا جلو پاش گوسفند قربونی کنیم و هم روز عید قربون خونه مادرجون و مامان بزرگ قربونی کنیم .
ما شمالیها که بزرگترین عیدمون قربونه، گوسفنده رو میکشیم و تمام بروبچو جمع میکنیم و تا سیر نشیم به در و همسایه پخش نمیکنیم. خدا کنه به استخوناش نرسه. آخه همسایه ها همه خودشون مثل خودمون فکر میکنن.
خدایا هزاران هزار بار شکرت. مرسی که به دخترم رحم کردی. خیلی اذیت شده. من همش سرم گرم کارای باباعلی بود. خدایا حالا که دل ما رو شاد کردی دل بقیه رو هم شاد کن و همه مریضا رو شفا بده و شادی ما رو مستمر کن. آمین!!! میدونم میخواستی امتحانمون کنی..
دوستت دارم خدا
دوستت دارم محیا!!!
دوستت دارم باباعلی!!! اینو گذاشتم تا دل یه سری از همکارام که دنبال سوژه ان باز باز بشه. مخصوصا قربانعلی!!!