محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

خبر خوب

1391/8/3 8:18
نویسنده : مامان مریم
1,336 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب جواب ام آر آی جدید رو بردیم پیش دکترش و اونهم گفت که هیچ اثری از بیماری تو سرش نیست و اون یه آدم کاملا سالمه. دکتره خیلی شوخ طبعه. به باباعلی گفت دیگه خطر رفع شده برو هر غلطی دلت میخواد بکن!!!تعجب

من هم اگه روزی صد میلیون درآمدم بود(از خیر سر زیرمیزیهای لذت بخش) بیشتر از ایشون نمیفهمیدم چی دارم میگم. اما فدای یه تار موی باباعلی و نوش جون دکتر عزیزش.

خلاصه با عمو و مامان بزرگ میریم شمال تا هم فردا جلو پاش گوسفند قربونی کنیم و هم روز عید قربون خونه مادرجون و مامان بزرگ قربونی کنیم .

ما شمالیها که بزرگترین عیدمون قربونه، گوسفنده رو میکشیم و تمام بروبچو جمع میکنیم و تا سیر نشیم به در و همسایه پخش نمیکنیم. خدا کنه به استخوناش نرسه. آخه همسایه ها همه خودشون مثل خودمون فکر میکنن.

خدایا هزاران هزار بار شکرت. مرسی که به دخترم رحم کردی. خیلی اذیت شده. من همش سرم گرم کارای باباعلی بود. خدایا حالا که دل ما رو شاد کردی دل بقیه رو هم شاد کن و همه مریضا رو شفا بده و شادی ما رو مستمر کن. آمین!!! میدونم میخواستی امتحانمون کنی.. 

دوستت دارم خداقلب

دوستت دارم محیا!!!ماچ

دوستت دارم باباعلی!!!خجالت اینو گذاشتم تا دل یه سری از همکارام که دنبال سوژه ان باز باز بشه. مخصوصا قربانعلی!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان یکتا
3 آبان 91 8:26
عزیزم خدا را شکر که خطر رفع شد خیلی خوشحال شدم عیدت هم مبارک باشه فداتشم مواظب محیا گلم هم باش


ممنون عزیزم. واسه شما هم مبارک. لطف کردی
مامان هستی
3 آبان 91 9:03
خدا رو شکر ایشاله همیشه شاد و سلامت باشید
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
3 آبان 91 10:14
خدارو صدهزار مرتبه شکر. خیلی خیلی خوشحال شدم و دلم روشن شد. انشااله همیشه سالم و سلامت باشین
--------------------------------------
خیلی شما شمالیها باحالین! آخه دقیقاً برعکس ما عمل می کنین. ما معمولاً میگیم قربانی روز عید قربان رو باید داد به اونایی که ندارن (بی بضاعت هستن) و فقط اگه بخوایم دل و جیگر و کله اش رو برای خودمون نگه میداریم. خیلی جالبه تفاوت از زمین تا آسمان است


آره. اما بابا مامان من حاجی واقعی نشدن. از بچگی واسه دل بچه ها میکشتن. جدا از شوخی بیرون هم میدیم.خاله هدی من یه نظر خیلی دلم میخواد برات بذارم اما ارسال نمیشه. مدیریت هم مشکلمو حل نکرد..
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
3 آبان 91 10:22
میخوای دوباره به مدیریت تل بزنم؟ جدیدا ما رو تحویل نمیگیرن.


آره اگه میشه. چون پیشنهاداتی که داد اصلا کارساز نبود
مامان کوروش
3 آبان 91 10:52
عزیزم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
انشا... دیگه براتون مشکلی پیش نیاد


مرسی گلکم.. خیلی نظر تایپ کردم برات. عین اینا که لالن شدم. حرفم بکسی نمیرسه.از جملات قشنگ کوروشی گفتم اما ارسال نشد که نشد
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
3 آبان 91 10:54
به مدیریت تلگراف زدم. الان میان درستتون میکنن
وای این میز و اتاقم روی ویبره است. یه بیل مکانیکی داره به دیوار ضربه میزنه. آخه قراره قسمتی از حیاط بیمارستان بشه جزء بزرگراه ولی ما عقب نشینی نمی کنیم. برای همین از دیروز این بیل مکانیکیه به در و دیوار بیمارستان میزنه. تا شاید ما بترسیم که البته فقط من وحشت کردم چون بقیه توی ساختمون اصلی بیمارستان هستن و من تک و تنها طبقه بالای این ساختمون کوچیکه ام که سر راهه
بهرحال اگه خبری ازم نشد بدون زیر آوار موندم


مرسی که درستمون کردی. وااای هدی جان بیخیال. عقب نشینی کن دیگه. تازه یه مدت بدلیل نداشتن جامرخصی توفیقی میگیری. ببین زیر آوار نمیمونی تصورت میکنم که تو بولتزر پرتت کنن هوا. وااای چقدر خندیدم
قربانعلی
3 آبان 91 11:14
خوشحالم که بابا علی سالمه
ولی قربانعلی چی؟
تو باید باباعلی رو دوست داشته باشی
پس نه پس میخواستی قربانعلی رو دوست داشته باشی
خدا بدور
دیگه نبینم پشت سر قربانعلی حرف بزنی ها
اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی
معلومه که دلت با قربانعلیه


نه منظورم اون لحاف دشکه بوده. گفتم الان میای یه چیزی میگی
مامان مهديس
3 آبان 91 11:22
عزيزم به سلامتي، خدارو شكر. خيلي خوشحال شدم. انشاءالله هميشه سلامت باشين و خداوند همه مريضها رو شفا بده.


مرسی عزیزم
مامان ملینا
3 آبان 91 12:57
خدارو هزاران مرتبه شکر.
مانی محیا با خوندن این پستت اشک شوق تو چشامه .
دعا کن مریض ما هم شفا بگیره.
محیا جون برای مریضا خیلی دعا کن دعای شما کوچولوها زودتر برآورده می شه.


آره ایشاله خاله مهربونم
دخترم عشق من
3 آبان 91 13:36
خدا رو شکر خیلی خوشحال شدم ... همیشه در کنار خانوادتون شاد و خرم باشین


ممنون عزیزم
عشقعلی
3 آبان 91 13:50
حالا لحاف تشکه رو برای چی گذاشتی شیطون بلا آهان از اون لحاظ
مامان محمد صدرا
3 آبان 91 18:33
بهترین خبر رو بهم دادی دوست خوبم


ممنونم عزیزم
نرگسی
3 آبان 91 23:05
خدارو شکررررررررررررررررررررررررررررر مانی . خیلی خیلی خوشحال شدم . انشالله که بهتون خوش بگذره عزیزم


ممنونم عزیزم
مریم (مامان آرینا)
4 آبان 91 10:03
خدارو هزار مرتبه شکر که به خیر گذشت خیییلی خوشحال شدم،امیدوارم همیشه شاد باشید.عیدتونم مبارک


ممنونم لطف دارین. مرسی که حال ما رو میخونی
مامان احسان
6 آبان 91 9:32
خوشحالم که خوشحالی مریم جان عیدتون هم مبارک
مامان دانیال
6 آبان 91 13:05
خدا رو شکر و تولد باباعلی هم مبارک باشه. انشاالله همیشه کنار هم خوش و سلامت باشید عزیزم.


ممنونم گلم
مادر آیاتای
6 آبان 91 16:11
خدا رو شکر عزیزم. چطوری؟ دلم برات تنگ شده مریم . نمیای خونمون؟ ما که نمیایم، شما بیاید دیگه. دلتون باز بشه. هی میرید شمال ما هم شمال ندیده، دلمون شمال میخواد حسودی میکنیم.


قربونت برم خوب بیا. کاش میشد عید غدیر بیایم..
کاکل زری یا ناز پری
6 آبان 91 21:38
مریم جون از این خبر خوب خیلی خوشحال شدم انشاالله همیشه سلامت باشیذ همگی .منم مشکل شما رو داشتم نمی شد نظر بزارم ولی همیشه سر میزدم حالا خوشحال شدم که می تونم نظر بزارم هوراااااااااااا


ممنون گلم. مرسی عزیزم
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
7 آبان 91 9:01
دوباره که نیستی خواهر


سلام هستم. سرم شلوغه. عکسا رو کوچیک نکردم. بزودی میام
مامان صدف
7 آبان 91 11:16
به باباعلی که رسید پرید زیر پتو. خدا آخر و عاقبت بچه های ما رو به خیر کنه. تو این وبلاگا چه چیزا که نمیبینن
پریا
9 آبان 91 9:04
خدا رو شکر خدا رو شکر انشاء الله که هیچکدومتون هیچ بلایی سرتون نیاد. دلشادم از شادیت همیشه شاداب باشین. انشاءالله خدا همه مریض ها رو شفا بده و هیچ کس گرفتار دوا و درمون و بیمارستان نباشه، مگر برای خیر. خدا جونم به خاطر همه الطاف کریمانه ات ممنونم. عزیزم محیا جون رو به جای من ببوس


ممنون گلم بابت لطفت
مامان امیرحسین
9 آبان 91 21:29
سلام.خیلی خوشحالم که حال بابا علی شما خوب شده.ما که خیلی دعا کردیم.خدا همه مریض ها رو شفا بده. الهی آمین.پیش ما هم بیایید محیا خانومی خوشحال میشیم.


ممنون عزیزم. من به همه سر میزنم مدتیه که نمیتونم نظرمو ارسال کنم. تازه میفهمم لال ها چی میکشن