محیا و تعطیلات غدیر
واسه دختری ام یه تریپ جدید زدم و برای رفتن به شمال آمادش کردم:
عاشق قدتم مادر. که از همون سونو دکترت گفت عجب دختر خوش قد و بالایی..(اسپند یادم نمیره)
این سری ماشین خودمونو نبردیم و شما و بابایی صبح چهارشنبه با عمه اینا رفتید شمال چون من باید سرکار میرفتم عصرش با اتوبوس تنها اومدم. و البته از شب قبل مریض شدی و بردنت دکتر و بعد راه افتادین. ةآمپول سختی هم خوردی و کلی گریه کردی و منو صدا میزدی. آخه دیگه آلرژیت خیلی عود کرده و با دارو جواب نمیده. داروی دیگه ای هم نداد. من نمیدونم که کی باید تموم بشه این لعنتی. اماخداروشکر آب و هوای عالی اونجا حالتو خوب خوب کرد!!! فکر کنم دیگه باید جمع کنیم بریم شمال زندگی کنیم..
البته این کفشتو واسه پالتوی قشنگت گرفتم. واای چقدر گشتم اما همشون یا بالای 120 هزارتومن بود یا ازین چینی خز دارها که من اصلا دوست ندارم. اینو بسختی از 7حوض پیدا کردم. البته وقتی رفتیم شمال دیدم تو جمعه بازار یدونه از همونایی که من میخواستم، جون دار و شیک از همه رنگشو داشتن اونهم فقط 30 هزار تومن. حیف که اینو خریده بودم. آخه میترسم جلوشو خیلی زود پوس پوس کنی. فدای سرت. اینو هم 48 تومن خریدم:
روز عید غدیر هم خونه کیمی و کوروش رفتیم که سید هستن و البته پریسا و بعدش هم فاطمه کوچولو. من واسش یه ست گردنبند و دستبند خریدم و جلو شما دادم بهش. نمیدونید چه بر سرمون آوردین. شما گریه های بلند و فاطمه هم رفت از آشپزخونه کارد بزرگی آورد تا تو رو بکشه. ما از تعجب شاخ درآوردیم و زدیم به چاک. به مامانش گفتم چرا بچه ات اینقدر قضیه رو جدی گرفته. و خاله جون هم رفت تا برات لنگه شو بخره.
خاله جون سمانه هم یه عروسک خوشگل برات خرید تا دست از سر نی نی داداشی برداری اما نه فایده ای نداره انداختیش یه گوشه و برگشتی به داداشی. تازه یه تل دخترونه به سرش زدی و گفتی مانی داداشی آیاتای شده. اسمش هست آیاتای مهربون.. من قربون دخترم و آیاتای نازنین خاله بشم که اینقدر دوسش داری و اسمشو رو عروسکت میذاری..
یه سری عکس از قبل تو گوشیم پیدا کردم میذارم تو ادامه مطلب:
این هم محیا گلی و درسا:
یایا (رایا) خانمی:
این خانم شیک مشتری پروپا قرص بنتونه. وای مامانم اینا:
پرنا فینقیلی:
ببین تو رو خدا چطور ایستاده دم میز صبحونه. محیا یی هم با فلش زرد مشخصه:
و محمد مهدی که مریضه و خوابیده:
نمایی از حیاط مهد که پر از امکاناته. خوشم میاد جز موارد نادر خیلی تحویلش نمیگیری: