نی نی داداشی همه جا
واقعا حمل نی نی داداشی و بودنش همه جا، واسم معظلی شده. تو را پله، کنار دنده ماشین، سر میز غذا واااااای خدایا.. این جا هم به روایت تصویر
نی نی داداشی تو بانک:
این هم خودت تو بانک که حتما باید با خودکارهای کنار باجه، نقاشی بکشی:
یکبار تو ماشین زمانیکه دنبال دنده میگشتم و فقط دستم رو نی نی داداشی بود خیلی عصبانی شدم و میخواستم از شیشه ماشین پرتش کنم بیرون تا واسه همیشه از شرش راحت بشم اما عواطف کودکانه ات جلو چشمم اومد و اینکارو نکردم. شبا هم که بیدار میشی و چند سانت ازت فاصله پیدا میکنه، کلی گریه و من نصفه شب از زیر پتو باید بگردم دنبالش
اینجا هم که پرتش کردم تو حموم آخه انداختیش تو ظرف آشت:
کلی عروسکای قشنگ داری اما دست از سر این زشته برنمیداری. جدیدا یه تلی به سرش میزنی و میگی این دیگه نی نی داداشی نیست. آیاتایه!!!
بارها گردنشو به سرش دوختم و پاهاش هم n بار از بدنش جدا شده!! این هم وضعیه که ما داریم!!!!این هم عکساش:
نی نی داداشی پس از جراحی:
این هم عروسکای کوچولوی شما که حملش خیلی راحته اما دوسشون نداری. بزرگا هم تعدادشون کم نیست اما نمیدونم چرا دل خوش کردی به این داداشی:
ببین چقدر خوشگلن. شاید علتش اینه که هر بلایی سر نی نی داداشی بیاری کاری باهات ندارم. روش خط و خطوط میکشی. رنگش میکنی اما اینا رو نمیذارم و هی مواظبم..