محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

نمیتونم باور کنم..

1391/5/17 9:05
نویسنده : مامان مریم
488 بازدید
اشتراک گذاری

هر جا میرم، میبینمت، عادت کردم به همیشه بودن تو!!

آروم میشم، وقتی پیشم، باشی دلم خوشه به دیدن تو!!

کاش همینجوری بمونیم من و تو ، من عوض نمیشم و تو هم نشو!!

بیا با هم بمونیم فقط همین، من که جایی نمیرم تو هم نرو!!

این حس قشنگو مدیون تو هستم، تو با منی و من از عشق تو مستم!

دستاتو میگیرم حس پر پرواز، دنبالت تو ابرها، باز پیش منی باز!!

دخترم امیدوارم زودی ببینمت. راستی فردا برات آش پشت پا میپزم تا زودی برگردی پیش خودم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان دانیال
17 مرداد 91 9:38
شایعه شده که این هفته هفته آخر کاره و قراره تعطیلمون کنن. دعا کن همین طور باشه . اونوقت می تونی آخر همین هفته بری پیش دخمل نازت. تازه خودت هم اونجا بمونی.
اونوقت کی اشکای بابا علی رو بشینه پاک کنه


آی گفتی. قربونت برم دلم ازین شایعه ها پره.. آخه پس کی قطعی میشه.. دیگه آخر هفتست که
مانی محیا
17 مرداد 91 10:15
نمیدونم چرا از قربانعلی و نظراتش خبری نیست..
مادر آیاتای
17 مرداد 91 10:57
جوووووووونم دوستم نبینم اینقدر پستهای غمگین بزاری.یادت باشه خاطرات این روزهای شمال بودنشو عکساشو بزاری براش که بدونه در اوج بی وفائی چه خوشی گذرونده.منم سپردم برای آیاتای همینکاروکنن.جمعه میره و ما تنها میشیم.از حالا قلبم تاپ تاپ میزنه.


آخی جیگرشو. میدادی مامانم نگهش میداشت بچه های ما خیلی دوسش دارن..خیلی اولش سخته فرزانه . من هم مثل تو ادای آدمهای سخت رو در میاوردم.. گفتم روزانه براش بنویسن و عکس بگیرن..
fahime
17 مرداد 91 18:50
امروز برایت اینگونه دعا کردم ،

خدایا

به جز خودت به دیگری وا گذارش نکن

پس قرار ده بی نیازی در نفسش ،

یقین در دلش ،

اخلاص در کردارش ،

روشنی در دیده اش ،

بصیرت در قلبش ،

و روزی پر برکت در زندگیش


ممنون عزیزم با این متنهای زیبات
هدیه خدا- فریماه
17 مرداد 91 23:01
عزیزم دستت درد نکنه چه کار قشنگی آش پشت پا. ایشاله این هفته تعطیلی شروع شه و کنار دختری باهم خوش بگذرونید. دعا میکنیم واسه شما مامانی عزیز و بااحساس لطیف مادری.محیا بزرگ شه بخونه غرق لذت میشه البته مطمئنا با کمی چاشنی عذاب وجدان.


مرسی عزیزم. امیدوارم این بچه ها مثل ما نباشن و قدر بدونن. عذاب وجدان گمون نکنم. آخه خودم خواستم بمونه.. البته ذوقیدن ازین قضیه و به تنهایی مانی فکر نکردن بگمونم عذاب وجدان داره. راست میگی