محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

21/ خرداد/91

1391/3/22 9:17
نویسنده : مامان مریم
323 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه کمر خرداد شکست.. بیخیال همه اتفاقاتی که قراره تو تیر بیفته.. خیره ایشاله..

صبح بابایی دیرتر از ما بیدار شد. بخاطر جنگ بین روشن بودن یا نبودن کولر نتونسته بود بخوابه.. ما هم واسه اینکه با یه 20ت جریمه حالمون گرفته نشه زود از خونه زدیم بیرون..

تو مهد هم خوابت میومد و جات رو انداختم و درسا هم خواب بود و شما که رو دشکت ولو شدی

 من هم یواشکی زدم بیرون. بعدش نمیدونم چه اتفاقی افتاد. روز خوبی داشته باشی..

محیا دم مهد:

سوپتو آوردم اونجا بخوری چون تو خونه ادا در میاری:

و این هم محمدرضای گل و گلاب:

تو خونه هم اول بهونه باباتو گرفتی و تلفنی سفارش بستنی و ایساتیس (اسمارتیس) و پاستیل دادی. تا بیاد طاقتمو بریدی. دیگه وقتی اومد پریدم تو حموم تا با تو یه کم سرو کله بزنه.. اما هردو دم در حموم..شما: مانییییییییییییی بیاااااااااا و باباعلی: مریم فلان چیز کجاست؟ فلان چیز چطور روشن میشه و هزاران سوال دیگه...

خلاصه تا آخر شب بدنم میلرزید.. خدایا به ما آرامشی عطا فرما...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

محیا یعنی تمام زندگی
21 خرداد 91 9:11
عیبی نداره به مرحصیت و خوشیهات برس
گور پدر کار و اداره
راستی اضافه کار منو این ماه عدد 0 داده بودند چون که امپراطور شدم و دیر میام و زود میرم


تو که واقعا امپراطوری. خوشم میاد ازت
مامان صدف
21 خرداد 91 10:07
نمیدونم چرا این باباها با این همه ادعای فداکاری از کولرشون نمیتونن بگذرن. ما هم این مصیبتو داریم.


همینو بگو
محیا یعنی تمام زندگی
21 خرداد 91 11:08
محیا وسایل نمیخواد بیا حتما


مگه میشه. سر کلاه اونقدر اذیت کردن سری پیش
fahime
21 خرداد 91 14:44
انشالله همیشه دلت شاد باشه ...خونه خوبی هم گیرت بیاد..زندگیت بر وفق مراد باشه عزیز دلم.


ممنون گلم
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
22 خرداد 91 9:47
صبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــح بخــــــــــــــــــــــــــيـــــر دوست جوني هاااااااااااااااااااااااااااااااا هورراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
22 خرداد 91 9:53
بابا زندگي رو راحت بگيرين. بچه رو كامل بپوشونين و بعد كولر رو روشن كنين. اينجوري هم شوشوي عزيز تخت ميخوابه هم شما و هم اون وروجكي كه دلتون اسيرشه. بي خيال دنيا، اين بچه هاي شما هم به اين راحتي سرما بخور نيستن اگه هم قرار باشه سرمابخورن توي مهد از يكي ديگه ميگيرن پس با خيال راحت كولر رو بزنين و دعوا نكنين.
مامان کوروش
22 خرداد 91 10:07
عینکی زده بلا
پس خونه شما هم اینطوریه !
دیروز بابای کوروش پوشکش رو عوض می کنه و کوروش نمی ذاشت
منو صدا کرده بعد که اومدم می گه خودم می بندم !
می گم پس چرا منو صدا کردی ؟ میگه اینجا باش این اروم بگیره


وااااااااااااای از دست این پدرها. برو تو وبلاگ رایا دوست محیا درد دل مامانشو بخون
مامان امیرناز
24 خرداد 91 9:42
سلام عزیز دلم جیگرم کباب میشه می بینم این خانم خوشگله خواب الود می ره مهد ما وقتی همسن اینا بودیم تا لنگ ظهر اجازه خواب داشتیم راستی تو پست بالایی نرخ اجاره خونه هوش از سرم برد وایییییییی


ووواه این که خیلی کمه.. همسایه پایینی مون 10 میلیون و ماهی 650 هزار تومن اجاره با کلی چک و چونه تمدید کردن..


راستی اکثر جای تهران برای اجاره هر متر یه میلیون باید بدی.. 50 متری 50 میلیون. 100 متری صد میلیون...