محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

7/ خرداد/91

1391/3/8 8:14
نویسنده : مامان مریم
499 بازدید
اشتراک گذاری

بقول خاله هدی سلام به همه دلشکستگان و دل گرفتگان!!

اما خوشم میاد از خودم که اونقدر خودمو میزنم به کوچه علی چپ که انگار نه انگار. تو اداره ، خونه و.. هر کی هر طوری بخواد خودشو خالی میکنه و حرفشو میزنه و آدم تا چند دقیقه حتی روزها هنگ میکنه اما دقیقا همون موقع میفهمی که طرف خودش هم همین احساسو داره و شدیدا فکر میکنه مظلوم واقع شده. اونوقته که به خودت شک میکنی که تو زدی یا خوردی!! هر چی بخوای خودتو مقاوم جلوه بدی و به روی خودت نیاری از درون خرد میشی..بگذریم..

با این اوضاع و احوالی که هر دم ازش بری میرسد واقعا کله صبح باید یه زره آهنی بپوشی و ببینی امروز دیگه چه خبره.. مردم خونه و مغازشونو خالی کردن و دادن اجاره.. و با پولش میرن آخر هفته ها خوش گذرونی. چی بهتر ازین. کار نکنی و اینهمه داشته باشی. خونه 18 میلیونی پارسال، امسال رهنش بشه 42 میلیون. کی به کیه؟

شهریه مهد اضافه بشه اما کمک هزینش کم بشه. تازه به این نتیجه برسن که تا حالاهم زیاد کمک کردن و یه لیست از بدهکاران بابت پرداختیهای پارسال بره تو مالی و از کارمندان بدبخت یهویی کم بشه..

شرکتها و کارخونه ها یهو تعطیل بشه. آیا برگشتی هست یا نه کی میدونه..

همه میخوان مشکلاشونو از طریق کارمندها و مستاجرها حل کنن.. آخه عزیزم من اگه میتونستم مشکلات تو رو حل کنم که مستاجرت نمیشدم..تو کارهای خودم موندم..

از حقوق چندغاز، مالیات کم میشه. دوباره میری تو مغازه ها یه مالیات دیگه باید اونجا پرداخت کنی.. آخه کی به کیه..

حالا تو این شرایط هی خبر میرسه بچه فلانی ارشد فلان جای دولتی قبول شده، دکتری تک رقمی آورده.. با خودم میگم چه خوشن.. تازه شروع بدبختیهاشونه.. تو خونه ما که سالها پیش ازین خبرها بیرون میرفت میگفتن فلانی رو ببین چکار کرده ( بابام) که بچه هاش همه درسخون شدن ما هم افتخار میکردیم.. اما الان تنها بابامه که دلش از غربت بودن بچه هاش خونه..ب جز یه داداشم که ما رو دیده و نخونده. الان هم از همه بهتر زندگی میکنه..باز هم خدا رو شکر.. ما که تلاشمونو کردیم دیگه هر چی خودت خواستی خدا جونم..

من دیگه هنگیدم. هر کی گرفتاریهاش با من فرق میکنه بنویسه اینجا تایید کنم تا دل یه سریها آروم بگیره..

بگذریم. سر ظهر رفتم سالن واسه ورزش. خ مقدم 57 سالشه و ماشاله پر از انرژی. میگه دوست دارم 57 سالتون شد بیام ببینمتون. باهاش بدمینتون بازی کردم. مجال استراحت نمیداد. یکساعت بدون وقفه. میگه میخوام روغن بریزی. منظورش ( چربیهای آب شده بود) از دستش روده بر میشدم. موقعی که خراب میکرد بخودش میگفت تف به روحت مقدم!!! با این جمله اش دیگه روده بر میشدم..

خلاصه دیگه هلاک شدم و داد میزدم کمک. اما کسی نمیشنید. قول داد تو این یه هفته 6 کیلو از وزنم کم کنه.ماشاله شنا و والیبالش هم خیلی خوبه. آخرش هم انگار نه انگار.. خدا ایشاله همیشه سالم نگهش داره. پر از انرژی مثبته..

وقتی اومدم دنبالت دوستات تقریبا رفته بودن. غذاتو اوردم همونجا بخوری..

کمب بپر بپر کردی:

بعد اومدیم خونه و کمی استراحت و راه افتادیم سمت بنگاهها. اصلا انرژی از آدم میگیره نگو و نپرس.واقعا هر چی بگم چه خونه های افتضاحی کسی باورش نمیشه.. فقط یه جا مناسب دیدیم و منتظر شدیم تا صاحبش بیاد و نشونمون بده. تو اون شرایط دلت خواست ژست بگیری..

بعدش هم از میدون دم خونه کمی توت کندی. هر چی هم میگیم کثیفه ول کن نبودی و میگی مانی بشورش..بعد مدتی هم طرف زنگ زد که به یکی دیگه دادمش. دم اذان بود بغضم گرفته بود اما گفتم خیرشو ببینین.. 

 پول هست. خونه هم زیاده اما نمیدونم چرا این جور مواقع اینقدر تخلیه انرژی میشم. میخوام چشامو ببندم و وا کنم تو خونه جدیدمون باشم.. شما هم تا قیافمو اینجوری میبینی هی میپرسی مانی چی شده؟؟؟ n بار و آخرش میگی مانی بخند!!!l من به فدات که اگه نداشتمت چکار میخواستم بکنم..

دیگه یه بستنی خوردیم و بعدش بابایی بردت سوپر و پاستیل و.. و اومدیم خونه و یه حاضری خوردیم و خوابیدیم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ملینا
7 خرداد 91 9:33
مامان محیا نگو که حرف دل منو داری می زنی.حیف که نمی شه هر جایی هم بیان کرد.واقعاً کی به کیه ؟ چندروز پیش رفتیم برای یکی از دوستان تلویزیون بخریم می گن تو بازار نیست حالا چرا ؟به خاطره مذاکره 5+1 ،آخه قبلاً از این جور چیزا نبود زندگیمون نمی گذشت .اگه بخواهیم حرف بزنیم زیاده ولی .... بی خیال تو این کشوریم و باید ادامه بدیم .
مامان هستی
7 خرداد 91 9:34
عزیزم ناراحت نباش
اکثریت همین وضعیت رو دارن و این تسکینی هست برای نداشته هامون
البته من هم نمیتونم نسبت به اطرافم بی تفاوت باشم و این همه ظلم رو ببینم و دم نزنم ولی وقتی خودمو با خیلی های بدتر از خودم مقایسه می کنم میبینم باز هم جای شکرش باقیه
اما تو خودت نریز و با هرکی که دوست داری درد دل کن تا خالی بشی و بدونی که تو تنها این وضعیت رو نداری


ممنونم عزیزم. آره من هم کلی نوشتم چون دردمون درد خیلیهاست..ایشاله همه چی آروم بشه..

مامان احسان
7 خرداد 91 9:57
تلگرافمو خوندید


نه ندیدم. نکنه به یکی دیگه فرستادی.
مامان صدف
7 خرداد 91 9:58
تو همهء اینایی که نوشتی چیزی جز مسائل و مشکلات اقتصادی ندیدم. دعا میکنم همیشه مشکلاتمون مالی باشه.
دعا میکنم تنتون سالم باشه.
هر وقت به این همه در بسته برخوردی یه نگاه به محیا بنداز یه ماچ آبدار از اون صورت خشگلش بکن. همه چیز خود به خود حل میشه.
ساعت ناهاریا هم بیا سالن والیبال، خانوم مقدمی میره رو استیج واسمون میخونه و قر میده حال و هوات عوض میشه.
راستی اینایی که گفتی دغدغهء خاطر تک تک همهء ماست.
اینم گفتم فکر نکنی فقط خودت داری اذیت میشی


مرسی گلم اسمش که اومد خنده رو لبام نقش بست..
fahime
7 خرداد 91 9:59
سلام مریم جون حیف روحهی قشنگت نیست که خرابش میکنی زندگی همینه اونم تو این کشور به ظاهر ...خدا تن بچه هامونو سالن نگه داره/راستی میگن افزایش حقوق 15 درصده ولی بدی آب و هوا حذف میشه خیلی مسخره است نه؟


واقعا مگه میشه فکر نکرد عزیزم..
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
7 خرداد 91 10:35
مريم جون، همه حرفات درسته و عين حقيقت. اما فقط يه لحظه فكر كن كه خدا چه چيزاي با ارزشي بهت داده كه دنيا دنيا مال و ثروت نمي تونه جاشونو پركنه. اول از همه سلامتي خودت و خانواده ات...
بهرحال شرايط طوريه كه دلالي و كاسبي هاي غيرمعمول باب شده و كارمند جماعت كه اكثر از درسخونهاي جامعه بودن، زير فشار همه چي قرار گرفتن. اگه مالياته كه تنها قشري كه ماليات ميدن اونان كي مياد يقه آقاي دكتر ... رو بگيره كه ميانگين عملش در ماه 250 تاست اونم توي بيمارستان خصوصي. ويزيت مطلب و ليزر و ... كنار.
بگذريم،‌اومدم آرومت كنم خودم ميزنم سيم آخر..
----------------------------
راستي براي پيدا كردن خونه آجيل مشكل گشا نذر كن، بابا كارسازه هيچ كس حرف منو باور نميكنه


باشه حتما. چند تا 5 شنبه؟؟؟ ده تا؟؟؟
عروسکم پرنیا
7 خرداد 91 11:13
سلام از لطفت نسبت به پرنیا ومن بسیار ممنونم.من انتظاری از هیچکسی برای تولد پرنیا ندارم وهمینکه به یاد ما بودید هدیه زیبایی است از طرف شما
حالا بریم سر اصل مطلب:تو این دوره زمونه هرکی زرنگ بازی در بیاره فکرمی کنه موفق تره ویک جورایی تو این دنیا جواب می ده دیگه به این مطلب فکر نمی کنه که با این کار چند نفر زیر پا له می شنما پارسال خونه رو45میلیون رهن کردیم امسال می گه 58میلیون(در عرض یک سال )..از این موارد زیاد می بینی که اگه بخوای بری شکایت کنی باید کلی هزینه کنی وآخرش هم یا به نتیجه نمی رسی ووقتتم از دست می دی ودر نهایت صاحبخونه به همون قیمت دلخواهش خونه رو به یکی دیگه می ده بدون اینکه اینقدر چونه بزنه بهتره تره دیگه دراین مورد صحبت نکنیم ................


آره عزیزم. ایشاله حل میشه..
مائده
7 خرداد 91 14:46
منم دلم میخواد یه وقتایی بیام
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
8 خرداد 91 8:22
براي نذر هرچي خودت ميدوني نذر كن. هر چندتا 5 شنبه و هر مقدار آجيل. نذر حضرت زهرا كن. مطمئنم راحت همه چي جور ميشه و يه خونه خوب گيرتون مياد. انشااله


ممنونم. باشه مرسی
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
8 خرداد 91 8:23
توي نظر قبلي منظورم از هرچي خودت ميدوني نذركن اين بوده كه هر مقداري كه خودت به دلته نذر كن. حرف زدنم مشكل داره
مامان دانیال
8 خرداد 91 10:45
عزیزم به بقول مامان صدف ای کاش همه مشکلها و غصه ها مالی باشه. هرچند که مشکلات مالی هم آدم رو اذیت می کنه ولی تو زندگی مسائل مهمتری هم هستند. نباید روحیت رو خراب کنی.


مرسی گلم
ماما صدف
8 خرداد 91 10:58
مائده هر روز میگی و نمیای. ببین روز اول سخته ولی اگه استارتو بزنی دیگه نمیتونی نیای. اگه دوست داری بیا جلو جهاد دانشگاهی وایسا بچه ها میان با ماشین میبرنت. خانوم امامی امور مالی هم میاد. اگه تنهایی حوصلت سرمیره با اون بیا. فروغ هم میاد فروغ فلاح پور تو آموزش.
چقدر آمار دادم


مرسی از دوستان و مرسی از خودم که این وبلاگو درست کردم.. داخلی ماخلی که ندارین؟؟؟
ماما صدف
8 خرداد 91 14:30
اینجا حالش بیشتره