محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

3/ خرداد/ 91

1391/3/6 9:06
نویسنده : مامان مریم
962 بازدید
اشتراک گذاری

 صبح با یه دنده چپ با باباعلی بیدار شدی. اولش که بیسکویت رو از دستش گرفتی و نذاشتی نیمچه صبحونه ای بخوره و گفتی مانی ببین بابایی همشو تموم کرده!!. بعدش هم دوست نداشتی مثل همیشه تو بغلش بری تو ماشین و اونجا هم نذاشتی صندلیتو ببنده و گفتی مانی ببنده!! طفلی سر صبحی حالشو بد گرفتی..شاید یه خوابی دیدی..

امروز همکارم برای اولین بار بچه اش رو آورد مهد و خیلی استرس داشت. من هم گفتم انصافا مربیها بخصووص زیر دوساله ها خیلی خوبن. همینکه نزدیکته خیلی خوبه. اونا هم روش پرستار و مرخصی گرفتن آقای پدر و روش مامان بزرگا رو تست کردن. مطمئنم آخرش میان همینجا. باید سپردش دست خدا.

ما هم رفتیم تو کلاسشونو چند تا عکس از جوجوها گرفتیم..

محمد مهدی خاله!! چرا لپت یه وریه؟؟؟؟کشیدن داره..

 آرشیدایی رو نگاه..

دوست نداشتی بیای تو کلاسشون و از دم در نگاه میکردی. یادم افتاد تنبیهتون اینه که اگه تو مهد کار بدی کردین میبرنتون تو اتاق کوچولوها. اولش باورم نمیشد اما از خاله سمیه پرسیدم گفت آره.. بمیرم برات..

بعدش هم منو نشوندی کف راهرو و مثلا میخواستی مثل نی نی ها شیر بخوری..دیگه نی نی ها و ماماناشون بهت خندیدن و دوستات صدات کردند و رفتی تو کلاست خوش بازی نازنینم

بعد اینکه اومدم دنبالت یکراست رفتیم سمت خونه آیاتای اینا. چون مسیر رو خوب بلد نبودم پانیذ و مامانش تا یه جایی رو با ما اومدن و بعدش سریع خونه شونو پیدا کردیم و کلی از دیدنش خوشحال شدی..

جیگرشو بخورم که روز به روز این عروسک خوشگلتر میشه.

یه کم دالی موشه بازی کردین

 و ما هم لباس پوشیدیم تا بریم بازارچه سنتی ستارخان کمی خرید و دید زدن مغازه ها.. زود اونجا رو ترک کردیم چون دیگه داشتی قاط میزدی . این هم یه پرنده که گوشه پاساژ دیدی و گیر داری که مانی ازش عکس بگیر..

بعد رفتنمون کلی برای آیاتای گریه کردی.. رسیدیم خونه بابایی اومده بود. شام رو درست کردم و خاله ندا خواست تا باهاشون بریم پارک پلیس. ما هم که خسته یه هفته کار، نرفتیم و خیلی زود خوابیدیم..

بابایی از امروز بمدت دوهفته تعطیلی اجباریه.. آخه تو شرکتشون تولید زیاد و انبارها پره.. این هم بخاطر خرابی اوضاع صنعتیه و بابایی ازین موضوع خوشحال نیست. بخصوص اینکه اکثر همکاراش به یه سویی رفتن و اون مجبوره بخاطر سرکار رفتن من تو خونه بشینه  و هی میپرسه چکار کنم؟؟ تا اینکه یکی پیدا شد و جوابشو داد. بله صاحبخونه عزیز که گفت قصد فروش و تخلیه خونه رو داره. حالا باید بگردیم دنبال خونه. خدا رو شکر این تعطیلی پیش اومد.. 

بقیه عکسها تو ادامه مطلب:

محمد مهدی:

 

و شما هم صاحب اسباب بازیهای آیاتای مظلوم شدی..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نسترن
3 خرداد 91 11:02
واقعا سخته ادم بچه رو مهد بگذاره من حس میکنم هیچ وقت بزرگ شدنش رو حس نمیکنی چون همیشه اون مربی مهد که برای اولین بار همه چیز میبینه


نه. 8 صبح تا سه بعداز ظهر که نصفشو خوابن اتفاقی نمیافته.. نبوغ محیا خدا رو شکر تو شمال و کنار خانوادم کشف میشه..هر وقت میرفتیم با یه سورپرایزی برای مربیش برمیگشتیم..
نسترن
3 خرداد 91 11:03
عکسات خیلی عالیه


ممنون
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
3 خرداد 91 11:06
واي خدا بچه به اين سني رو با بردن توي كلاس ني ني ها شرمنده ميكنن؟؟؟ اين روش تربيتي درسته؟ كاش پيگير ميشدي از چندتا روان شناس كودك مي پرسيدي. فردا اثر بدي روش نداشته باشه


آره باید پی اش رو بگیرم.. فعلا همه حواسا سمت افزایش شهریه و کاهش کمک هزینه مهده..
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
3 خرداد 91 11:10
راستي يه سوال؟ چه نوع شيرخشكي به محيا ميدين؟ آخه ياسمين به شير گاو حساسيت داره و حتي مامانشم نمي تونه ماست و پنير و كره ... مصرف كنه.


هیچی خواهر شیر نان نستله..باز هم بستگی به بچه و درجه آلرژیش داره


راستی این مامان یاسی خودش کجاست. چرا از خودش برامون نظر در نمیکنه. نکنه خواننده خاموش ماست؟ و یا اصلا خواننده نیست. در هر صورت ندا جون مخلصیم.
مامان کوروش
3 خرداد 91 11:24
عجب تنبیه هایی !!!! ولی تو روحیه بچه اثر می ذاره من خودم یه نمونه اشم ( توضیحش رو نرومه بماند )
بعضی وقتا بچه ها اینطوری می شن به یکی بیشتر می چسبن کوروش که من و مستفیظ می کنه و می گه مامی ... بشوره


بیچاره مامی ها
مائده
3 خرداد 91 12:04
یعنی عین مامامنشه
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
3 خرداد 91 14:48
ندا خودش يه پاتوق داره توي ني ني سايت. يه سي چهل تا مامانن كه از وقتي يكي دوماهه باردار بودن لحظه به لحظه زندگيشونو با هم شريك شدن و از آخر ارديبهشت تا آخر خرداد ني ني هاشون دارن يكساله ميشن. اونم براي خودش عالمي داره با اين دوست جوناش


خوشبحال دوستاش. بگو یه کم به ما برسه..بوسسس
نگین مامان رادین
3 خرداد 91 23:11
سلام محیا خانوم،عروسکم کم حال بابایی رو بگیر گنا داره به خدا،خوشتلم هر روز ناناز تر میشی الاهی قربونت بشم،مریم جون حالا اگه نی نی ها شیطونی کنند تنبیهشون چیه،


سلام مرسی خاله. نمیدونم والا من که هی درجه تنبیه ها رو تو خونه زیاد میکنم فایده ای نداره.. نمیدونم از دست بچه ها باید چکار کرد. باید با روانشناس مهدشون صحبت کنم..
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
4 خرداد 91 8:16
خوشا به حال آنان كه پنجشنبه ها تا لنگ ظهر ميخوابنننننننننننن....: P الان اومدم بهتون سر بزنم ديدم شما كجا من كجا!!!


سلام. نه بابا. این دخمله کله صبح بیدار شده میگه شیر.. باید پاشم برم آشپزخونه براش شیر درست کنم. بعدش کی خوابش میبره..
محمد
4 خرداد 91 22:14
چه دل خوشی داری شما
ملت نون شب ندارن بخورن
من صبح تا حالا لنگ پنجاه تومنم پیش صد نفر رو انداختم و سه چهار بار دعوا کردم اونوقت شما زندگی نامه بچتو مینویسی،راستی یه سوال مگه بچه شما ادیسونه یا گالیله که اینا رو اینجا مینویسی؟؟؟


چه ربطی داره. من برای خودمو بچه ام مینویسم. شما هم بجای وب گردی برو دنبال 50 تومنت.. ادیسون و گالیله که محترمن. اما باید جلوی محیای من زانو بزنن. قرارمون همینجا چند سال دیگه...
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
6 خرداد 91 10:32
پناه مي بريم بر خدا از شر شيطان رانده شده: O بگو بنده خدا، تو اگه لنگ 50 تومن پول بودي الان رو وبلاگ دختر من چيكار ميكني؟ جز اينكه خالي بندي و مخت تاب داره خدايا چقدر حال ميكني با اين بنده درست كردنت باور كن 50 تومنه رو هم از باباي بنده خداش ميخواد و براي همينم دعوا كرده و الانم قهر كرده اومده توي اتاق داره وبلاگ دختراي مردمو ديد ميزنه
خدايا يه به همراه هر 50 تومن پولي كه به ما ميدي يه جو فرهنگ بشر بودن رو هم عنايت بفرما..


واي فردامياد روي وبلاگ ياسي و هرچي خواست به منم ميگه


من که حوصله جواب دادن بهشو نداشتم. واگذارش میکنم به خودت. بزن تو دهنش..
مادر آیاتای
6 خرداد 91 16:21
وای مریم جون. دستت درد نکنه. آیاتای هم تشکر میکنه. محیا رو بگو چه عکسایی با آیاتای انداختن.مرسی.


لاقابل. مستقر شدی؟ الان رو زمینی؟؟ منو در جریان برنامه تعطیلاتت بذار. بوسس
محمدحسین
6 خرداد 91 20:27
بچه ی من هم اسمش محیا است والان دنزدیک سه سالشه


خدا نگهش داره پس همسن محیای ماست.