محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

19/ دی/90

1390/10/20 9:02
نویسنده : مامان مریم
1,221 بازدید
اشتراک گذاری

صبحت بخیر نازگلم!!!

امروز حالت خوب خوب بود و با خودم آوردمت مهد...سفارشات لازم رو هم به بهاره جون کردم..تا حواست بهت باشه...

پمپ بنزین دم دانشگاه بسته بود..و مجبور شدم برم بالای ولنجک و تو صف طویل پمپ بنزین بایستم... آخه بابایی سمت محل کارش پمپ بنزین نیست و قوربونش برم همش با باک خالی خالی تحویلمون میده!!!

دیگه 8:30 سرکار بودم..

بعد از ظهر که اومدم دنبالت خوب بودی اما اخلاق نداشتی. تا خود خونه گریه کردی..دارو هاتو دادم و شروع کردی به خرابکاری..ازون مدلهاش که مادرجونو فراری داد. اون هم خیلی دلش برام سوخت. وقتی که رفت به همه گفت طفلک مریم خیلی دست تنهاست دلم براش میسوزه..

و شمار تلفنها بود که به سمت من سرازیر شد...خدا اتفاق بد پیش نیاره..روزهای طبیعی میگذره  و تو سختیها هم که همش یکی از خونمون خودشو میرسونه..خدا رو شکر..زیادی نگرانن!!! رو کمک بابایی هم که نمیشه زیاد حساب کرد..

خلاصه اشکمو درآوردی و تا تونستی نق زدی و گریه و کارخرابی..من هم که امتحان دارم و هیچی نخوندم هنوز..چند تا cd خواستی برات گذاشتم اما فقط چند دقیقه آرومت میکرد..

این هم چیزهایی که پای تلویزیون ولو کردی:

خودت پوشکتو درمیاوردی و تو کل خونه ویراژ میدادی..زندگی ام باید هموژنیزه بشه..نه میذاشتی بشورمت و نه ببندمت. هر چند پوشکت خشک بود و با اینکارت این دوسه روز یه بسته 60 تایی از پوشکتو حیف و میل کردی..

بسته دیگه عکس نگیر

برای شام لازانیا درست کردم..و خانم دارن اینجا از مایه اش میخوره...

ببین تو رو خدا کجا نشسته..حاضر نیست جای دیگه بخوره..آخرش هم قهر کردی و همه رو ریختی روی روکش مبل و کف آشپزخونه..حالا مامانها دیدید من برای چی روی مبلمو همیشه یه چیزی میندازم..

بابایی که اومدم خیلی پیشش گله کردم اون هم نه تنها کاری نکرد فقط گفت بچه فقط خواهر زاده های من هانی و پارسا..بیستن!!!! آخ منو داری سوختم ها...بقیه اش رو نمیگم چی گفتم و شنیدم..میذاریم  شما دوستان ادامه اش رو بگید تا بشه مسابقه بعدی نی نی وبلاگ!!!! جایزه هم داره هر کی درست حدس بزنه..قهقههنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

زیبا
19 دی 90 9:16
سلام .ایشالا محیا جون همیشه سلامت باشه.عزیزم آپ کردم منتظرتم


مرسی عزیزم
دخترم عشق من
19 دی 90 10:48
سلام خوشحالم محیا جون حالش خوب شده . مانی هوای گلمونو داشته باشین


مرسی حتما
مامان پارسا
20 دی 90 10:41
خدارو شکر که خوب شده
خواهر جان سالم باشن هر چی میخوان بریزن.
وقتی مریضن همه خونه دلگیر می شه و انگار توی خونه همه مریضن


آره راست میگی...ایشاله
مامان حنا
20 دی 90 14:21
سلام خانومی خوبی؟؟ می بینم خدا رو شکر محیا جون هم حالش خوبه مواظب گلت باش بچه وقتی مریض باشه بهونه گیر میشه باید باهاش کنار اومد دست خودش نیست راستی پیش منم بیا باهات قهر میکنما ببببوووووووووووووووسسسسسسس
صابر
23 دی 90 23:17
salam omidvaram hamishe dar zendegiton moaffagh va paydar bashin web ghashang bod saber va sara va sogan va ozra


مرسی عزیزانم...لطف کردید که سر زدید. باز هم بیاین