ساعت نزدیک ظهره و من هنوز پستی راجع به مادر نذاشتم. از وقتی که مادر شدم اسمش چشامو پر از اشک میکنه. نمیدونم معنی این اشک چیه؟ شوقه، غم دوری از مادرمه و .. نمیدونم.. اما مینویسم به احترام همه مادرها و مامان نازنین خودم.. مادر تو تمام شادی هایت را به من بخشیدی و غمهایت را در خود فرو ریخته ای، تا نفس دارم و بعد از مرگ نیز روحم فراموشت نخواهد کرد. ای خدای بزرگ! به من توانائی بده هرگز از پله های غرور بالا نروم و لحظات شادم را در کنارش باشم. کمک کن قلب رئوف و قشنگ این فرشته زمینی ات را هرگز نلرزانم و آسمان آرزوهایش را خراب نکنم. روزت مبارک به یاد می آورم لحظه های فراز را که : صدای او اعتبارم می بخشید ...