و چند تا عکس
و محیای عزیزم.. این میوه ها رو مامان محمد مهدی برات آورده: دختر موفرفری حموم رفته ام: و این تمیزی چند دقیقه بیشتر طول نکشید. چون پای لازانیا غذای مورد علاقه ات وسط بود: تازه بعد خوردن بهم گفتی خاله بهار سیر نشدم. باز هم بریز. خوشحالم که میتونی حرفاتو خواسته هاتو به خاله بگی. البته امیدوارم اینطور باشه.. تو خونه اگه چیزی بخوای و کمی صبرکنی بهت ندیم اونقدر پشت هم میگی..بعدش هم میگی چرا نمیدی ؟ چند بار بگم؟؟؟؟ امروز هم خاله لیلا اونقدر ازت تعریف کرد که دلم ضعف کرد. گفت موقع آموزش ها مخصوصا قرآن بچه ها معمولا توجه نمیکنن و بخصوص پسرها هر کدوم به یه ور نگاه میکنن. آخه خیلی کوچول...