4/ خرداد/90
سلام دختر گلم. امروز بخاطر کارهای من خیلی اذیت شدی. صبح کله سحر که فکر میکردم کارهام کم طول بکشه بردمت واسه گرفتنن غرامت تصادف دستم مجتمع قضایی. وای چه جای بدی بود و چقدر زیاد طول کشید. اعصاب هردومون بهم ریخت. انشاله اولین و آخرین بار باشه. چه جای بدیه. زنهایی که از شوهراشون کتک خوردن و مردهایی که از زنهاشون رودست. همونجا بود که قدر زندگی آروممونو کنار شما و بابایی دونستم. میخوام با این پول یه گوسفند بخرم و قربونی کنیم.تا دیگه ازین اتفاقها واسمون نیفته. مخصوصا حالا که ماشین و خونه نو هم خریدیم. ایشاله بسلامتی حالشو ببریم و همه اونایی که ندارن هم خدا بهشون بده ایشاله.. واسه همین تولد پرنیا و تو مهد ازدست دادیم و دیر رسیدیم. اما کادوتو به...