نگفته ها
قبل از نوشتن راجع به محیا کمی از سوتیهای خودم بنویسم..
- دیروز بابایی واسه دخترش یه تل خریده. من هم دیدم تعداد تلهای محیا زیاد شده از صبح یکیشو زدم به سرم و اومدم سرکار.. حالا هی فک میکنم عینکم رو سرمه. هی میکشمش میارم پیش چشمم.. حالا کور نشم خوبه.. نمیدونم چرا برام عادی نمیشه..
- تو مشهد با زندایی محیا میگشتیم دیدیم همه جا نوشته پماد الاغ برای درد زانو و .. خیلی برامون قضیه جالب شده بود. رفتم از یه مغازه دار پرسیدم ببخشید آقا. پماد الاغو از کدوم قسمت الاغ میسازن؟؟؟ بعد زندایی زد زیر خنده. آقاهه هم بدون خندیدن خیلی جدی گفت از پی و چربی بدنش.. من که از سوتی ام خیلی خندم گرفته بود اومدم بیرون و از چندتا مغازه کناریش خریدمش
- ورودی باب الجواد یه wc هست که ورودی زنانه و مردونش یکیه. اما جلو که میری جدا میشن. یه خانم عربی از من میپرسه:هذا دوره المیاه.؟؟ (فهمیدم دوره المیا مرده نه زن)جواب دادم نعم.. خوشحال داشت از پله ها پایین میرفت که متوجه شد آقایون هم دارن باهاش بسمت پایین میان. برگشت ازم پرسی: الرجال، نساء تداخل یه همچین چیزایی. من هم یه جورایی بهش گفتم نه.. بعد که رفت گفتم نه عزیزم. فکر کردی توالت پارتیه؟؟؟آخه اینروزا از هر چی پارتیشو میشنویم. هنگ میکنیم.. این هم یه نوعش..
- بابایی گوشی huawei خریده. روزهای اول یادش نمیومد اسمشو. ازش پرسیدن اسم گوشیت چیه میگه HIV(اچ آی وی) واااااای ترکیدم وقتی شنیدم
- مادرجون زنگ میزنه به آژانس. آقاهه آدرس ازش میپرسه و میگه منزل کدوم محمدیان؟؟؟ اونورا محمدیان زیاده. ازونجایی که مادرجون شماره اشتراکو یادش نبود گفت همین محمدیان تو کوچه دختر عمو مریم!!! ووای من که اونجا نبودم خاله جونا ترکیده بودن از خنده. آخه مادر قربون شکلت برم. مرده چه میدونه دختر عمومریم کیه. شاید دختر عمو مریم یه چهره جهانیه و ما خبر نداریم..
حالا از محیا خانمی بگم:
قراره بیان اتاق محیا رو کمد دیواری بزنن. هنوز تشکا رو مبل ولو هستن. دارم روکشاشونو میکشم روش محیا میپرسه مانی کی برات بالشت خریده؟؟. گفتم مادرجون. گفت برای من هم بزرگ شدم بالشت زیاد میخری.. در حالیکه از تصور روزهایی که خیلی هم دیر نیست اشک تو چشام جمع شده بود، گفتم آره چرا که نه. گفت بالشت من عکس کیتی باشه و بالشت دوماد بن تِن باشه..
من قربون دوماتت برم. خودمو کنترل کردم و پرسیدم: محیا عروس شدی از خونمون میری.. من و باباعلی تنها بشیم؟؟ گفت نه. من پیش تو میخوابم داماد پیش باباعلی بخوابه. بابایی مذاکرات ما رو می شنید و اومد تو اتاق. محیا هم خجالت کشید و رفت زیر پتو..
برات از مشهد فقط یه ساعت کیتی خوچل خریدم که عکسشو میذارم. واسه خودم هم دوتا کمربند و یه چادرنماز. عوضش رفتیم چرم مشهد و برای بابایی یه کفش خوشگل خریدیم که کلی بهش تخفیف خورده بود. آخه سری پیش که تنها اومده بودم واسه خودم خریده بودم.. مبارکتون باشه..