محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

سفر مشهد

1392/6/12 11:29
نویسنده : مامان مریم
1,073 بازدید
اشتراک گذاری

غروب چهارشنبه 6 شهریور راه افتادیم.. خدارو شکر قطار بسیار عالی بود و خیلی راحت تا صبح فردا که رسیدیم، خواب ناز بودی.. نکته مهمش هم این بود که بغل گوشت wcبود و تمیز و خیالت هم تخت..

دوست داشتی خودت چمدون رو حمل کنی. کلی هم لذت میبردی:

تا ما رسیدیم و رفتیم خونه رزرویمون (زائرسرای دانشگاه تو مشهد)، و بساط صبحونه رو گذاشتیم و بابایی نون بخره، مادر جون اینا هم اومدن. کلی از دیدنشون شاد شدیم..

قربون حرمش برم:

خاله قزی چادر پوشیده تا بره حرم. شدیدا هم تاکید داشتی کیفت باهات باشه:

تو حرم با صدای بلند شعر امام رضا رو میخوندی و همه میخندیدن

رضا رضا جون ! شاه خراسون! دوست داریم ما آقاجون، اسمتو قربون!!

اومدم زیارتت عقده دل رو واکنم، روز میلاد تو یا، یا رضارضا کنم...

و شیطنتای شما تو حرم و البته wc رفتنات که تا برسیم به بیرون حرم یه نیم ساعتی پیاده روی داشت:

زیاد نمیبردمت حرم و با بابایی طوری برنامه ریزی میکردیم که یا ما بریم و یا آقایون که شما زیاد اونجا تو شلوغیها اذیت و خسته نشی:

تو زیست خاور هم که مادرجون سوار این وسایل بازیت کرد و کلی ذوق کردی.. اصلا آدم که با خانوادش میاد سفر خیالش از بابت همه چی راحته. خیلی هواتو داشتن..هرچند از سرکار همون صبح شنبه زنگ زدن و با واگذاری مسوولیت برگزاری نشست مدیران نانو به من(بطور کامل)، که تو آبان ماه برگزار میشه حالمو اساسی گرفتن.حالا صبر میکردن دوروز دیگه برمیگشتم دیر میشد آیا؟؟!!!! آبان!!! فک کن!!جالب اینه که ریزه کاریها و حساسیتها و مسوولیتها و سفارشاشونو دارن از پشت تلفن عنوان میکنن. حالا اومدم سرکار. کو؟؟ کجان؟؟ این آقایون حساس!!!

بگذریم. جز این بود عجیب بود..

و محیا تو راه برگشت که حسابی دلش واسه عروسکا و خونه جدیدش تنگ شده بود. اما ازون طرف مهرنازو خاله جونا و پدرجون مادرجون با رفتنمون خیلی دمق شدند..

ایشاله همیشه به شادی. من که اساسا برای مریضا دعا میکردم. بخصوص برای الینای ناز و کوچولو..

قربون کبوترای حرمت. چه صفایی کردیم..

یک عدد مادردختر مشتی(مشهدی):

محیا از خواب بلند شد و ما رسیدیم تهران.. روز تعطیل بود و شهادت امام جعفر صادق. تاکسی یه ربه از راه آهن ما رو رسوند تهرانپارس..

خیلی خیلی سفر خوبی بود.. ایشالا تکرار و قسمت همه بشه..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان هستی
12 شهریور 92 8:56
زیارت قبول

صبح محیا تا هستی رو دیده رفته پلاستیک لواشک هاشو آورده.


نوش جانشون.. پس بالاخره هستی از تاب دل کند؟؟؟
مامان ملینا
12 شهریور 92 9:23
سلام زائر کوچولوی امام رضا ،ان شالله با مامان و بابا بری سفر مکه .مانی محیا مرسی که همه مریضا رو دعا کردی .زیارتتون قبول باشه.


ممنون عزیزم. بخدا واسه نی نی وبلاگیها جداگون دعا کردم
مامان متین
12 شهریور 92 10:12
زیارتت قبول عزیزم ایشاله همه چیز بر وفق مرادت باشه محیا جون رو ببوس به آقات هم سلام برسون


ممنونم عزیزم ایشاله قسمت شما باشه. با آنایی یه روز بیاید خونمون. پنجشنبه یا هرروز غروب خونم. فعلا اطراف خونه رو دوست ندارم و جایی نمیرم. تا کم کم عادت و کشف کنم..
مامان احسان
12 شهریور 92 10:14
سلام مریم جون زیارت قبول رسیدن بخیر .


ممنون عزیزم.. جاتون خالی
سحر
12 شهریور 92 10:18
سلام زیارتتون قبول باشه. خیلی جاتون خالی بود. دلم براتون تنگ شده بود. دوستون دارم.


ممنونم عزیزم شما خیلی لطف دارین
مامان مهديس
12 شهریور 92 11:26
سلام عزيزم. زيارتتون قبول باشه. خوش به حالتون، نمي دونم چرا مهديسم همش حرف از مشهد مي زنه و مي گه ما رفتيم مشهد يادته، يا ميگه ماماني منم ميبري مشهد. إن شاءاله مارو هم بطلبه بريم.


ایشالا. برید خیلی خوبه..
محبوبه مامان الینا
12 شهریور 92 12:53
زیارت قبول مریم جون
ای جان عکس دوم محیا تو قطارخیلی نازه
عکسهای حرم آقا رو دیدم دلم هواشو کرد انشااله همه حاجت روا باشن

اصلا این آقایون سرکار عادتشونه که مرخصیها رو زهر کنن به آدم
خوشحالم که بهتون خوش گذشته دوستم


ممنونم عزیزم
ندا مامان یاسمین زهرا
12 شهریور 92 15:40
به به همیشه به زیارت و مسافرت.منم دلم هوای اقا رو کرده با دیدن عکسها دلتنگیم شدید شد.


ایشالا دوباره قسمتتون بشه گلم
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
13 شهریور 92 8:25
به به زیارت قبول! انشااله به سلامتی و خوشی روزی همه ساله تون باشه. انشااله با خانواده برین زیارت خانه خدا و مدینه و ...
خوشحالم که آب و هواتون اساسی عوض شد


ممنون دوست خوبم. ایشالا با شما همسفر بشیم..
مامان یکتا
13 شهریور 92 8:35
زیارت قبول کو سوغاتی؟


سلام دوستم سوغاتی اینترنتی چیه بجز عکس. اونهم عکس حرم امام رضا
مامی کوروش
14 شهریور 92 21:07
زیارت قبول عچقمممم
قربون اون خاله قزی خوشگل و خوش قد و بالا برررررم من اخهههه
مادر و دختر مشدی رو عشقه
عزیزم اگه غیر از این بود باید به این اقایوننننن حسسسساس شک می کردی
کلا همیشه یه راهی بزای تر زدن- ببخشیدا- به مرخصی ادم پیدا می کنن
بی خیال خودمون و عشقه که با این همه مشکلات محکمممم جلوشون واستادیم


ای ول...
مادر آیاتای
18 شهریور 92 10:18
بازم زیارت قبول مریم جون. خوش بحالت که سفرت مفید بود، عهد کردم دیگه آیاتای رو جایی نبرم تا بشه 6-7 ساله. بابا اصلا نمیزارن آدم بفهمه چی شد و اونجا کجاست و .....
همیشه به سفر. اون مسولیت هم درسته بزرگه اما نه برای تو دوستم. ماشاله سخت تر از ایناشو حریفی. تو میتونی. دیگه اینجورین دیگه، چه میشه کرد!!


مرسی عسیسم..