بازی وبلاگی
مامان کوروش جونی لطف کرده و من رو به یک بازی وبلاگی دعوت کرده و خواسته که سه دلیل برای ساخت وبلاگ ِ محیا را بگم. والا بنظرم تمام مامانها نظرشون عین خودمه.اما من سه تاشو لیست میکنم
1- وقتی محیا بزرگ بشه و من این وبلاگ رو بهش نشون بدم مطمئنن زمانیکه که خودش درگیر امورات زندگیشه و فرصت کافی نداریم تا براش از بچگیهاش بگم. هم حافظه ام یاری نمیکنه با این جزئیات و هم وقت. مطمئنا وقتی خودش بخونه براش جالب خواهد بود. اونهم تو وقتای آزادش
2- منم مثل بقیه دفتر خاطرات دارم که از دوران مدرسه توش مینوشتم اما واقعا مرورشون کسل کنندست. اینجا تصاویر هم سند میشه و هم جذابیتو افزایش میده..
3- من اصلا بلد نیستم قربون صدقه دخترم برم و حتی درمورد باباش هم همینطور. ابراز علاقه تو کارام و رفتارمه ( و این بده).. زحمتی که حرف زدن هست خیلی کمتره تا تو انجام کارهایی که باب میل طرفه. لذا اینجا جاییه که میتونم دوکلمه احساس بپرونم تا زمانیکه دخترم بزرگ شده بفهمه که مامانش ابراز علاقه هم بلد بوده. مطمئنم بزرگتر که بشه ابرازش برام سخت تر میشه..
و بجز اینا این وبلاگ برای دختر خاله های عزیز محیا وسیله خوبی شده تا در جریان کارای روزانش قرار بگیرن و دلشون کمتر تنگ بشه.
باز هم ممنون مامان کوروش جونی.