محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

نگاه کلی به تعطیلات

1391/1/15 13:31
نویسنده : مامان مریم
400 بازدید
اشتراک گذاری

َمهمترین کاری که تو تعطیلات کردیم انجام موفقیت آمیز پروژه پوشک گیری بود.. مادرجون طفلک خیلی همت کرد و صبوری به خرج داد..

تو هیچ مهمونی و حتی خونه مامان بزرگ اصلا آبروریزی نکردی اما تو خونه مادرجون از لوس شدن زیاد لج میکردی و گریه و جیش و بعدش آروم میشدی.. اما بالاخره تموم شد و الان حسابی رو غلطک افتادی..

اولش فکر میکردم خوش نگذره چون برنامه ریزی خاصی برای این 20 روز نداشتیم. اما خدارو شکر خوب بود.. همه جا رفتیم و من و بابایی تو تصمیماتمون برای رفتن به خونه اقوام انعطاف زیاد به خرج دادیم و سعی کردیم که هرجا میریم خوش بگذرونیم..

جای خواهرم خیلی خالی بود..اما همه، ثانیه هاشون رو با خنده ها و شیطنتها و حرفها و حرکاتت گره زدن و حسابی بازار گرمی کردی. واسه همین میگم لوس شدی. در سوپر مارکتشون که رو به جنابعالی باز بود وهر چی میخواستی آزادانه و بی حساب و کتاب برمیداشتی..

الان هم دلشون خیلی برات تنگ شده و بقول مادرجون محیا بره ما مریض میشیم. اما فعلا که با دوستات و عروسکات خوشی تا چند روز دیگه که دلت تنگ بشه نمیدونم چی پیش میاد..

 حسابی لاغر شدی اینو خاله بهاره هم صبح فهمید. از بس دوست داشتی بازی کنی..فقط ماهی میخوردی با سفیده تخم مرغ...اگه نبود دیگه هیچی البته بجز آجیل و شکلات و خیار و پرتغال.. من هم اصرار نمیکردم تو وعده شام و نهار چیزی بخوری.

دوبار هم که سرما خوردی و کارت به چرک خشک کن رسید..

آخه هوا خیلی گرم و سرد میشد..

150 هزار هم عیدی جمع کردی + یه دوچرخه و یه گوشواره که ما برات خریدیم.. هر سال که بزرگتر میشی و  نی نی های جدید میان تو فامیل، از بورس دور میشی و عیدیها کمتر میشه..این قانون از قدیم الایام بوده.. هر چند چندجا دیدم که شما رو با بقیه فرق میذاشتن و بیشتر بهت میدادن..ما اینیم دیگه.. کلا دستشون درد نکنه. این یه شگونه و حتی برای ماها که کار میکنیم باز هم عیدی گرفتن شیرینه..

خدا کنه این سال برای همه عزیزانم سال خوب و پر برکتی باشه..آمین..سالهای سال عزیزانمونو کنار خودمون داشته باشیم و از وجودشون لذت ببریم..بخصوص پدر و مادر عزیزم که بدون اونا نمیخوام دنیام باشه.. انشاله..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

نرگسی
15 فروردین 91 13:30
انشاالله ..
عمه نرگس
15 فروردین 91 13:31
مامان آویسا
16 فروردین 91 9:27
سلام خوبید.سال نو مبارک باشه. مسافرت خوش گذشت.انشاالله سال خوب و خوشی داشته باشید.محیا جون رو ببوس
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
16 فروردین 91 10:21
به به عيدتون مبارك. صد سال به از اين سالها. بالاخره پروژه پوشك با موفقيت اجرا شد آفرين اينم از سال توليد ملي و حمايت از سرمايه داخلي. بيچاره ماي بيبي يه مشتريشو از دست داد


محیا مولفیکس میبست خاله. هرچند یار قدیمیش هم huggis بود. اما خوب دیگه تموم شد
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
17 فروردین 91 0:08
خب، خدا روشكر كه از محصولات خارجي استفاده ميكرده آخه خودش گفته بود ماي بيبي ببريم براي خاله مهديه گفتم شايد وطني كار بوده بهرحال نوروزتون خيلي پيروز بيده خواهر


محیا کلا به همه پوشکها مای بی بی میگه.. اتفاقا همه چی بهش ساخته جز خود مای بی بی
مادر آیاتای
17 فروردین 91 12:09
امیدوارم سال خوبی داشته باشید مریم جون. دوستتون دارم. 30 فروردین میایم تهران و حتما حتما میخوام ببینموتون. از حالا روی ماه دوتائیتون رو میبوسم.


علی چی بیچاره.. من روی ماهشو میبوسم..
چه عجب اینبار قبل اومدن خبر دادی.. قدمتون روی چشم
مامان دانیال
22 فروردین 91 13:13
موفقیت بزرگ پوشک گیری رو صمیمانه بتون تبریک می گم عزیزم. + عیدی هایی که محیا جون جمع کرد


ممنون عزیزم. تبریک هم داره