محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

28/ بهمن/ 90

1390/11/30 9:30
نویسنده : مامان مریم
481 بازدید
اشتراک گذاری

صبح زودتر از شما از خواب بیدار شدم و نهارمو آماده کردمو و لباسامو شستم تا برای رفتن به آخرین سری بازار آماده باشم...صبحونه رو که خوردیم رفتیم بیرون.. خاله جون آخرین خریهاشو کرد و من هم دامن خوشگلی برات خریدم...پوشیدی ناز شدی و گفتم همین اینجا رونمایی کنم..

 

بچه اجازه بده مارکشو بکنیم...

 جنس دامن کش و  فوتر ضخیمه خیلی باحاله ..تازه پاپیونهاش هم اینجا خوب معلوم نیست.. بلوزه رو 25 و دامنو 18 هزار تومن گرفتم...

کیمی اینا هم که زیارت شاه عبدالعظیم  رو به 7 حوض ترجیح دادند و نیومدن این ورها..

ظرفهای دکور خوشگلی برای مادر جون از آقای عرفانی نزدیک خونه خریدیم و بعدش که هوا کمی سرد شد شما و خاله جون برگشتین خونه و من رفتم دنبال بقیه ظرفهایی که مادرجون شفارش داد، آجیل خوری و ..

خیلی خسته شدم و حدود دو برگشتم خونه و خاله جون نهار رو آماده کرده بود و ساکها رو بست و ما هم سریع خوردیم و همه رفتیم ترمینال.. آقای حسینیان وسایل خاله جون رو تو جای بخصوصی تعبیه کرد و 3و30 راه افتادن..

شما موقع رفتنش توماشین خواب بودی و وقتی تو خونه بیدار شدی و دیدی نیست رفتی دم در جلو آینه و روی چوب خوابیدی و به من و بابایی محل نمیدادی...

الان هم زنگ زد که رسید و همه وسایلشونو گرفتندو تشکر کردند که چه خوب اندازشون بود. آخه من از بچگی برای این بچه ها خرید میکردم و سایزشون کامل دستمه..

خاله جون طی اس ام های پیاپی ازم خواست مواظبت باشم و شبا بهت آب بدم..چون طفلک این چند شب خودش این کارو میکرد..

بعدش گیر دادی به شاسخین و روش نشستی و کمی باهاش بازی کردی...

تعطیلات آخر هفته خوبی بود. هر چند اولش مریض بودی اما مهم اینه که الان خوب و سرحالی... و با بودن خاله جون سختی زیادی حس نکردم و بابایی این وسط همش سر کاربود و جمعه تونست  بیشتر استراحت کنه و به کاراش برسه..پس خاله جون همیشه بیا اینجا.

الان هم ده شبه و دارم چند تا عکس میذارم اما شما منو دیونه کردی. آب میخوام، لاک بزن، آش نمیخوام، به به میخوام، سوپ میخوام..........

و بابات..

قطع کن یکی از دوستام میخواد زنگ بزنه..بعد زنگ ..شام نمیخوریم گشنمه... کمی بعد..ول کن اینرنتو ببین بچه چی میخواد...

و سرعت دیزلی اینترنت خونه...

پس خداحافظ و شب بخیر...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

نبات کوچولو
28 بهمن 90 22:35
*داستان های تصویری *قصه های زیبای کودکانه *شعر هایی با تصاویری زیبا *کلیپ های خنده دار و نماهنگ های کودکانه *آخرین اخبار در مورد ماهنامه تخصصی نبات کوچولو *مجموعه داستان های بازی معروف AngryBirds به صورت مصور --- این ها و کلی عنوان دیگه در یک وبلاگ، باورتون نمیشه!!! --- > به نبات کوچولو سر بزنید < منتظر رابطه ای گرم و صمیمی با شما هستیم راستی وقتی اومدین آدرس وبتون رو هم بگید تا لینک بشید – ما روزانه حدود 250 تا بازدید داریم نباتی
نرگسی
29 بهمن 90 1:43
وایییییییی چه لباس خوشگل و باکلاسییییییییی..خیلی قشنگه و به محیاجونی میاد عالیه .. خیلی باحالی مانییییییییییییی ..


مرسی گلم
مامان شهداد
29 بهمن 90 8:33
سلام عزیزم
خیلی از لباس محیا خوشم اومد می خواستم بدونم از هفت حوض گرفتی آخه دنبال لباس برای شهدادم ولی سارافون براش دیدم که مثل اونها را داره


آره عزیزم 7 حوض..قابل نداره...دقیقا من هم همین مشکلو داشتم..ولی اینو خوب گیر آوردم..بیا باهم بریم براش بخری
مامان صدف
29 بهمن 90 9:16
امان از دست این خرده فرمایشات. من که گاهی اوقات این قدر تو خونه راه میرم فشارم میفته. اونقدری که تو خونه خسته میشم به عنوان یه زن شاغل تو اداره خسته نمیشم


واقعا
محیا یعنی تمام زندگی
29 بهمن 90 9:17
نازشدی خوشکل شدی شدی مثل عروسک عزیز من گل من دامنت مبارک
مامان آبتین
29 بهمن 90 9:53
چه لباس خوشگلی . چه مامان با سلیقه ای مبارکش باشه ایشالا. ما که هنوز هیچی نخریدیم


مرسی خاله
مامان احسان
29 بهمن 90 9:56
سلام مبارکه ایشالله ببوس دخترمونو


ممنونم عزیز
مادر آیاتای
29 بهمن 90 19:00
سلام مریم جون. خوبی؟ماشاله محیا بزرگ و بااین لباس خیلی خانم شده. قشنگه.دستت درد نکنه مانی. محیا رو ببوس.
نگین مامان رادین
30 بهمن 90 0:18
ماه بودی ماه تر شدی عروسک خانوم لباس هات خیلی خوشگلن مبارکت باشه دست مامان جونت هم درد نکنه ایشاالله به سلامتی ازشون استفاده بکنی


مرسی خاله مهربونم
مامان آویسا
30 بهمن 90 8:56
به به خیلی لباست قشنگه! ان شاالله همیشه به شادی بپوشی عزیزم
مامان ملینا
16 اسفند 90 14:03
خیلی خوشگله ان شالله لباس عروسی . عمراً نمی تونم همچین لباس شیکی رو اینجا پیدا کنم تنوع مغازه ها کم و لباسها هم همینطور.در ضمن ملینا نمی ذاشت بپوشنم در اولین فرصت حتماً


مرسی گلم آره میدونم
مامان ملینا
16 اسفند 90 14:14
وووااای مامان محیااز ته دلم داره ووواااییی می گم می دونی چرا من دامن رو 30 هزار خریدم دارم اتیش می گیرم


من 18 ت خریدم عکساشو بذار. مهم پول نیست فدای سرش