محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

دسته گلی برای مادر

1390/10/28 9:28
نویسنده : مامان مریم
664 بازدید
اشتراک گذاری
 
 
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟
دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمی‌توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!

شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه ای از آن را همین امروز بیاور
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان احسان
28 دی 90 9:36
سلام خوبید میخواستم بدونم دخمل نانازت جیششو میگه یا هنوز مای بیبی میبندید


نه عزیزم نمیگه...بعد اینکه کارشو کرد میگه...مامانم هم تا حالا موفق نشد کاری بکنه...آخه محیا اصلا تو دستشویی بلد نیست جیش کنه..تا میارمش بیرون کارشو میکنه...
دخترم عشق من
28 دی 90 9:39
[خوش به حال اونایی که مادر دارن . قدرشون رو بدونید واقعا هیچ مهری مثل مهر مادر نمیشه. عشق بدون قید و شرط
مامان پارسا
28 دی 90 11:04
با مطلبت خیلی حال کردم. دختر اشکم و درآوردی تاباشه از این مطلبها


مامان احسان
28 دی 90 12:52
سلام عزیزم وقت بخیر احسان هم وقتی از دستشویی میاد بیرون کارشو انجام میده تازه احسان حدود 5 ماه از محیا جون هم بزرگتره ، بنده خدا مامانامون
مامان احسان
28 دی 90 12:59
سلام عزیزم وقت بخیر احسان هم هنوز نمیتونه بره دستشویی هر بار هم که بازش میگذارم پشیمونم میکنه تازه احسان 5 ماه از محیا جون بزرگتره بنده خدا مامانهامون آخه احسان هم از 6 صبح تا 6 بعداز ظهر پیش مامانم میمونه .
عمه نرگس
29 دی 90 1:42
چرا خل و چل ببین چه چیزای قشنگی مینویسی
مامان محمد
29 دی 90 10:14
سلام خانم مهندس وبلاگتون عالیه.رمزتونو به من هم بدین.منم مثه شما کارمندم و...دوست دارم محیاجمنی

ممنون خاله باشه چشم