محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

تولد نفر چهارم خونمون

1390/10/28 8:35
نویسنده : مامان مریم
590 بازدید
اشتراک گذاری

26/ دی یعنی دو روز پیش یه تولد داشتیم تو خونمون... و بابایی براش 475 هزارتومن کادوی تولد خرید...

اما چون عکسهای آتلیه اش آماده نشده بود امروز پستشو اینجا میذارم...

عکسها تو ادامه مطلب

چون خیلی باوقار بود حاضر نشد که عکس کاملشو بذارم!!!

تولد یکسالگی

بله این هم عکسهای مشکی خودمون که پارسال همین موقع ها به جمع ما پیوست و بابایی دیروز بیمه اش کرد...و کلی غصه دار بود که چرا نرخ بیمه دو برابر شده.. کمی هم دلخور از ما که چرا استفاده اش رو ما میکنیم و بیمه اش رو اون میده...عیبی نداره دست بابایی درد نکنه...این یه وظیفه مردونست و خودش اینو میدونه...

تشکر نوشت:

 اول از همه از همسر خوبم که تو تمام گرما و سرما بدون ماشین و با دوستاش تا محیط کارش میرفت و پرستیژ مدیریتیش زیر سوال میرفت تا شما از در خونه با آرامش بخوابی و تا جلوی در مهد گرما و سرما رو نبینی..

دوم هم از مشکی عزیز که تو این یکسال جز خوبی ازش ندیدیم..و تو شادی ها و غمها با ما بود و همیشه با گرمای بدنش دخترمو در آغوش کشید تا سردش نشه...شب و نصفه شب موقع بیماری با ما به درمانگاه میومد و تو دیدار دوستانم همش همراهمون بود.. با هم به کاشان رفتیم و بارها به شمال...

هرچند اونجا که میرسید یه سری حسابی ازش کار میکشیدن و طفلک دم نمیزد..منو ببخش چون اونجا کنارت نبودم تا هواتو داشته باشم...

گله نوشت:

اول اینکه پر خوری میکرد و هفته 10-15 هزار تومن خرج شکمش میکردم..

دوم اینکه تو شمال همش پیش باباعلی بود و من نتونستم جاهایی که لازمش داشتم کنارم باشه

دیگه حرف نا امید کننده نزنم...ایشاله تولدت مبارک باشه و سالیان سال جمع سه تایی خونمونو گرمتر کنی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آبتین
28 دی 90 9:13
کلی فکر کردم تا فهمیدم نفر چهارم خونتون کیه ؟ فکر کردم خبراییهعزیزم انشاءالا پورشه بخری .تولدش مبارک. اگه یه پیشنهاد بدم ناراحت نمی شی؟


نه بگو این چه حرفیه..
دخترم عشق من
28 دی 90 9:36
ایشالله چرخش به سلامتی براتون بچرخه تولدش مبارک


ممنونم مرسی
مامان پارسا
28 دی 90 11:11
به قول مامان آبتین فکر کردن خبریه. تو دل خودم گفتم ماشالله چه خبره، چه توانی
بعدش زدی تو ذوقم بهر حال تولدش مبارک


قصدم همین بود که ببینم کی فکرش منحرفه
مامان سانای
9 بهمن 90 11:17
پست جالبی بود واقعا قدر شناسی. کلی خندیدم


ممنونم