پ ن پ واقعی
دیروز تو ترافیک شدید تو جاده گیر کردیم... چند متر که جلوتر رفتیم یه پلیس گوشه خیابون ایستاده بود... گویا از دیدنش همه خوشحال شدن و هرکی چیزی ازش میپرسید. بابایی هم شیشه رو کشید پایین و پرسید آقا ترافیکه؟؟؟...
من جاش بودم جواب میدادم: پ ن پ !!! باهات دشمنی دارن، جلو راهتو بستن تا دیرتر به خونت برسی...
اما طفلکی متوجه منظور بابایی شد و گفت تا تونل شماره 3ه همینجوریه...
منو داری داشتم تو دلم میترکیدم از خنده اما صدام در نیومد تا به بابایی برنخوره..آخه حالش هم اصلا خوب نبود..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی