ماجرای نی نی داداشی
این عکس متعلق به مهمترین عضو خانواده ما یعنی نی نی داداشیه... که البته از اول به این عنوان نبود...لباسش هم تو مهد گم شده....چشاش هم که نیاز به چشم پزشک داره...
این نی نی، مال خاله جون زهره خدابیامرز بود...ازبین همه عروسکهایی که واسه خودش میخرید اینو بیشتر از همه دوست داشت و اسمشو گذاشت حسن کچل...و حتی زمانیکه با شوهرش میومدن شمال حسن کچل رو با خود میبرد...آخه اونا بچه نداشتن...
پس از فوتش حسن کچل بهمراه سایر متعلقات خاله جون به خونه مادر جون فرستاده شد و خاله جون وحیده تو اتاقش ازش مراقبت میکرد...تا اینکه یک روز محیا کشفش کرد و از لحظه ای که دیدش تا الان که 5 روز گذشته، ثانیه ای از خودش جداش نکرد..میتونید تو عکساش چند روز قبلش ببینیدش...حتی با خودش به حموم هم میبره...و حتی تو خواب با اون غلت میخوره...
و بقول خاله سهیلا مربیش میگه حتی تو اتاق تعویض هم دستشه و نمیذارتش تو کلاس!!!اینجوره خاله جون زهره خیلی خوشحال میشه دخترم...
محیا خودش دوتا نی نی داداشی از قبل داشت.منتهی اونا بزرگ بودن و این قابلیت حملش برای محیا راحتتره...همیشه مواظبش باش نازگلم...