اولین آخر هفته سال
چهارشنبه ای کمی دیر اومدم دنبالت اما آخرین نفر نبودی. درسا هم هنوز بود. اما تا منو دیدی بغض کردی و گریه ... و دست بردار هم نبودی. اومدی تو ماشین خوابیدی. فهمیدم که بهونه گیری بوده. چون حتی تنها هم پیش خاله منظر باشی گریه نمیکنی.. تو خونه دست از سر این نی نی داداشی برنمیداری. خودت خواستی نماز بخونی. اونهم تو تمام رکوع و سجودت نی نی داداشی دستت بود.. پنجشنبه ای ازم خواستی برای کلاه نقاب دار بخرم: و اطاعت امر شد. چقدر هم بهت میاد گلم: دوییدی دنبال دوتا پرنده که اینجا خلوت کرده بودن: جمعه ای خانمی از حموم درومده و سشوار کشیده و آمادست بره بیرون کمی تو میدون 7 حوض دور بزنه: کمی دور میدو...