محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

11/اسفند/90

1390/12/14 8:27
نویسنده : مامان مریم
353 بازدید
اشتراک گذاری

 

5 شنبه صبح که بیدار شدیم دیدم حالم خوب نیست.اولش که نمیدونستم چمه!!! گفتم شاید اگه بریم بیرون دور بزنیم حال و هوام عوض میشه.. اول به کارهای خونه رسیدم و شما هم کمکم کردی و بعد رفتیم بیرون

و همش سر یخچال میری جدیدا

 

این هم همون کیف جدید محیا که قول دادم عکسشو بذارم

 کمی خرت و پرت خریدم و نهارمونو از بیرون خریدیم و اومدیم خونه خوردیم و بعدش خوابدیم.. بیدار که شدم حالم خیلی بدتر شد و از سردرد جیغ میکشیدم.. زنگ زدم به بابایی سرکار نبود..

 طی یه برنامه از پیش تعیین نشده عمو محمد و خانمش از شمال اومد و با اون یکی عمه خونه این یکی عمه جمع شدند و بابایی هم که  محل تجمع نزدیک محل کارش بود، به ما چیزی نگفت و نهار پیوست بهشون.. حالا باز هم بگید از بابا علی بد نگو..

گفت آخه من که نمیشد از جاجرود بیام دنبالتون یهو شد. ایشاله این تجمع ادامه داره و فردا شب باهم میریم... تا هست ازین تجمعهای از پیش تعیین نشده  باشه.. تازه ازم خواستن برای فردا شب آش رشته خوشمزه سری پیش رو براشون درست کنم..

باباعلی بعد فقط سه چهارساعتی خودشو سریع خونه رسوند و دید نه بابا این خانم خیلی حالش بده.. حالا بدو دنبال میوه و آب میوه و جگر و پسته و ... سایر مواد تقویتی... اما خانم محترم با هیچکدوم ازینا خوب نشد و با یه مسکن لالا کرد.. شما هم تو این مدت با کش موهایی که براتون خریدم سرگرم بودی... تا فردا ببینیم این دردها به کجا میکشه..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

عمه نرگس
13 اسفند 90 16:05
ایشاالله که زودی خوب بشی مانی . .
مامان صدف
14 اسفند 90 13:01
من خیلی وقت بود به نینی وبلاگ سر نزده بودم. و نمیدنستم مریضی. الان بهتری مریم جان؟


خوبم تو درمانم...