محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

27/ شهریور/ 90

1390/6/28 13:24
نویسنده : مامان مریم
984 بازدید
اشتراک گذاری

صبح بابایی رفت جلو در و منتظر شد تا موهاتو شونه کنم و کفشتو بپوشم. یهو داد زدی: باباعلی وایسا اِ تعجبتعجب

از دست شما دخمل من. دم مهد هم که از کلاه و جیب سوئیشرتت تو حس بودی و چند تا عکس از تیپ خفنت گرفتم...

تیپتو عشقه

تیپ خفن

آخه اون شلوار با اون کلاه؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا و مامان پویا مارو دیدن و کلی خندیدن...پویا کلاسش عوض شده و دوست نداره ازت جدا بشه...خیلی با هم جورین. بقول خاله سارا خطری شدین...و این بود که پس از کلی گریه برگشت یه کلاس شما...

درسا هم که تازه از خواب بیدار شده بود، چشای درشت و رنگیش خالی از لطف نبود...چندتا عکس هم ازون گرفتم تا مامانش ذوق کنه...

درسا چشم قشنگه

کلی هم با مامانها در اعتراض به گرون شدن نرخ مهد حرف زدیم...امیدوارم ترتیب اثر بدَن...ناراحت

با صدفی عکس انداختین:

صدفی و محیا

وقتی رسیدیم خونه یکراست رفتیم مای بی بی فروشی...آخه نداشتی..ایندفعه مدل جدیدی از هاگیز خریدم که کرمداره اما خوشبختانه بو نداره...آخه من از بوش خیلی بدم میاد

اینجا هم در حال خوردن بستنی هستی:

بستنی

عصری هم رفتیم بیرون تا برای مهرناز کیف بخریم و کمی واسه خودم لباس تو خونه خریدم..

تو راه هم که یه دختر شکل مهرناز پیدا کردی و با هم بازی کردین...شب هم مهرناز زنگ زد اما غصه دار شدی و باهاش حرف نزدی....

تو خونه هر فیلمی که داره پخش میشه وسطش میپرسی مانی چی شده؟؟؟؟؟؟؟ مخصوصا وقتی کسی داره گریه میکنه و اخم میکنی و میخوام بخورمت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نيروانا
27 شهریور 90 10:48
سلام، چه مامان باحالي هستي كه روزنوشت وبلاگ محيا رو داري، آفرين. چه دختر نازي هم هست ماشالا. هزار تا ببوسش كه خيلي شيرينه. من هنوز نيروانا رو مهد نذاشتم و بابايي ازش مراقبت ميكنه. دعا كن برامون كه روزي كه ميخوام بذارمش مهد يه جاي خوب پيدا كنم كه هدرش ندن. دلم واقعاً‌ ميگيره وقتي ميبينم اينقدر كم به بچه هاي خيلي كوچيك و امكانات و استعدادهاشون توجه ميشه. با اجازه لينكتون كردم. بازم پيش ما بيايين.


ممنون عزیزم لطف کردین
كاكل زري يا نازپري
27 شهریور 90 12:25
سلام مامان محيا دلم برا محياي خوشكل تنگ شده بود ماشاالله چه ناز شده. در ضمن از همراهيتون ممنونمرمزوبراتون خصوصي ارسال مي كنم
دخترخاله مهربون(مهرناز)
28 شهریور 90 14:36
وایییییییییییی چه خوشتیب
خاله ي صدف جون
30 شهریور 90 12:09
سلام مامان محيا جون. من هميشه وبلاگ شما و دخترتون رو مي بينم. دخترتون خيلي نازه.شبيه دختر يكي از خواهرامه. وبلاگتون هم خيلي خوشگله. از طرف من دخترتون رو ببوسين.


مرسی خاله...کاش محیا هم خاله اش تهران بود...خودمونیم ما مامانها واسه شما خاله ها سرگرمی خوبی درستت کردیم....ایشاله خودت مامان بشی
ثمين
4 مهر 90 10:37
سلام گلم!
ايشاله كه خوبي و خوش!
من توي وبلاگم ايده براي سيسموني و جشن تولد و تزيين غذاي كودك دارم اگه يه سر بزنيد خوشحال ميشم.
راستي!

يه آلبوم ساختم كه توش عكساي دوستاي دنياي نفيس رو به يادگاري نگه ميدارم! اگه دوس داشتيد عكس محيا نازم رو برام بفرستين تا اونجا قرار بدم بين بقيه بچه ها!





لطف داری چشم حتما عزیزم