محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

15/ تیر/90

1390/4/20 11:35
نویسنده : مامان مریم
396 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح با بابایی و خونه خداحافظی کردیم تا بعدسرکار مستقیم بریم شرکت بابایی و ماشینو بدیم بهش و از همونجا سوار اتوبوس بشیم و بریم شمال. بعد 7 سال که تو دوره دانشجویی با اتوبوس تصادف کردم و 44 نفر تو اون جریان جونشونو از دست دادن، دیگه نتونستم سوار اتوبوس بشم و تا امروز ببینم خدا چطور کمکمون میکنه. هم من تحمل کنم و هم اینکه شما اذیت نکنی. امیدوارم خیلی خوش بگذره. اما بدون بابایی هرگز...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

به موقع خودمونو رسوندیم و با صدتا صلوات سوار شدیم تا شما گریه و بیقراری نکنی.

 

خوشبختانه راننده و شاگردش خیلی کمک کردن. حتی یک عروسک خوشکل بهت دادن.و شما هم از پذیرایی داخل اتوبوس حسابی حال کردی.

بالاخره بسلامتی رسیدیم. دایی جون وحید و خاله جون وحیده اومدن دنبالمون. از دیدنشون تو اتوبوس جیغ بلندی کشیدی. اول رفتیم خونه خودمون تا کمی لباس بردارم. خاله سمانه، دوست مانی که اونهفته خونمون بودن واسه شما یک جا CD عروسکی خوشگل آورده بود و گذاشت روی اپن آشپزخونه و کلوچه لاهیجان و یک کادو هم واسه من. دستش درد نکنه. بعد حموم و کمی استراحت رفتیم خونه خاله عروسی....تا صبح کباب خوری و...٦ صبح برگشتیم خونه..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)