محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

عکس روزهای برفی

من خودم امروز بی حوصله، فهمیدم عکسایی رو که دیشب کوچیکش کردم تا امروز بذارم تو این پست، تو کامپیوتر محل کارم باز نمیشه. مهم نیست ها اما از برف بازیهای محیا با دوستاش بود میترسم تا نصب بشه موضوع از جذابیت بیفته و برف تموم شده باشه.. ما اومدیم با عکسا: این ژست رو از روژین یاد گرفتی: خدا باعث و بانی طراح این لباس رو بیامرزه که حتی باهاش برفای سرسره رو پارو کردی و آخ نگفت.. کلی با درسا برف بازی کردین و ازتون فیلم گرفتم... خدایا شکرت بخاطر برف اینهم عکس محیایی و دوستاش: ازونجایی که تو این سرما و با اینهمه بار و بندیل مامانها دوربیناشون همراهشون نبود، از چندتا از دوست...
28 آذر 1391

محیا و یه گشت و گذار کوچیک

چهارشنبه ای مستقیم از سرکار با خاله طیبه (همکارم) رفتیم یه چرخی بزنیم. از ابتدای مسیر شروع کردی به اینکه چوب شور میخوام. آب میخوام و .. من هم میزدم کنار و طفلک خاله میرفت برات میخرید حتی مازاد برخواسته های شما. شما هم که از قبل طمع محبتهای خاله رو حسابی چشیده بودی و میدونستی بنده خدا کلی با حوصله برات وقت میذاره، تو پاساژ هم دست از اُرد دادن برنداشتی.. این روزهای نزدیک کریسمس پاساژها رنگ و روی قشنگی میگیرن . هر چند از قیمتهای سرسام آور واقعا نمیشه چیزی خرید خدا رو شکر فعلا چیزی لازم نداریم... برات ماشین کرایه کردیم و با خاله تو پاساژ دوری میزدی و من هم به مغازه ها سرک میکشیدم. خاله طیبه تو دنیا و آخرت خیر ببینی. ایشاله خد...
25 آذر 1391

اولین برف زمستانی نشست

  امسال اولین برف دیر باریدن گرفت یادم میاد پارسال آبانماه همه جا سفید شده بود خدایا شکرت بابت نعمتهات. هر چند ما خیلی رفت و آمد چه با ماشین و چه پیاده برامون سخت میشه. دم مهد تا چشم باز کردی از دیدن برف خیلی خوشحال شدی هستی هم همینطور. چندتا عکس از امروز25/آذر/91 دانشگاه شهید بهشتی:   ...
25 آذر 1391

یه تولد کوچولو تو مهد

براتون تافی های رنگارنگ و پفیلا و یه مقدار خوردنی آوردم تا تو کلاس هم بهتون خوش بگذره. خاله منظر مهربون هم زحمت کشید و چند تا عکس انداخت هستی جون خاله قربون شنیونت بره وااااای اینهمه مهمون خوشت اومد که خاله بهار موقع تعارف پفیلا بهت گفت عروس خانم بفرما و کلی تو خونه تکرارش میکردی. قربون عروسکم بشم.... و محیا خانمی با تیپ کاملا زمستونی ایشاله همش شاد باشی.. ...
21 آذر 1391

تولد سه سالگی

  امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید، گویی بساط عیش مداوم به من رسید نور ستاره ای در شب تولدش، انگار که فرشته ای از ازل رسید  فرشته کوچکم تولدت مبارک   پلک جهان می پرید، دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد!!! اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود آمد از همه دوستان خوبی که تولد محیا گلی رو تبریک گفتن قدردانی میکنم. بخصوص مامان کوروشی که پست اختصاصی برای محیا گذاشته. دستتون درد نکنه.. من و محیا از داشتن این دوستای خوب خیلی خوشحالیم..     ...
19 آذر 1391