محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

13/ مرداد/90

1390/5/16 11:54
نویسنده : مامان مریم
539 بازدید
اشتراک گذاری

این هم یک روز تعطیل تو خونه ( به روایت تصویر) و مانی بیچاره...

از لنگه دمپایی مانی گرفته تا....

حالا دیدید امروزم چطورم گذشت؟؟؟؟!!!!!!......کلی شیطنت کردی..و هرچی رو که دوست نداشتی انجام بدی میگفتی نخایام یعنی نمیخوام و من کلی میخندیدم.به بستنی هم میگی بَبَسی. بیسکویت ها رو خرد میکردی رو فرش، بعدش هم جارو دستی رو میاوردی که تمیزش کنی و برعکس بیشتر پخش میکردی. یکبار هم که ایستادی رو صندلی کامپیوتر و با سر افتادی و دندونات درد گرفت و خدارو شکر چیزیت نشد.

یک کم غذا خوردی و دوش گرفتیم ( با اعمال شاقه) چون بابایی نبود بیاد کمک. بعدش هم عصری خوابیدیم تا دیر وقت. امروز اولین روزی بود که بعد مدتها روزه گرفتم... آخرش خیلی سخت بود. شب هرکاری کردم بابایی نیومد بریم بیرون..آخه امروز روز کاری سختی داشت...دیگه این روزها حموم کردن و غذا دادن و باالاخص خوابوندن شما  رو بابایی انجام میده و من هم کلی جلو میافتم.

کلی از صبح موبایلمو بهم میدادی و میگفتی کویوش. یعنی عکسهای کوروش رو نشونم بده. شب هم بارها اینکارو کردی و دیگه خسته شدی و بابایی بعد یکساعت قصه گفتن برات دیگه فکر کرد که خوابیدی. اما یکدفعه از جات پاشدی و گفتی کویوش و ما هم کلی خندیدیم و بابایی خیلی بامزه گفت: یکساعت شه خادره بکوشتمه باخسی تازه گنی کوروش؟؟؟؟نیشخندنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

کاکل زری یا ناز پری
15 مرداد 90 10:21
سلام مامان مریم خسته نباشی با این همه کار نماز روزه قبول باشه منو یادت نره کلی برام دعا کن


حتما عزیزم البته اگه قابل باشم